علی اصغر رواسی، موسی خلفی، دکتر کریم آزالی علمداری،
دوره 19، شماره 22 - ( 10-1400 )
چکیده
مقدمه و هدف. اثر تمرینات ورزشی بر نارساییهای متابولیک از طریق دستکاری عامل رشد فیبروبلاستی-21 (FGF-21) متناقض است. بنابراین، هدف تحقیق تعیین اثر کمّی تمرینات ورزشی بر FGF-21 سرم بزرگسالان دارای اختلالات متابولیک بود. روششناسی. ابتدا جستجوی پایگاههای اطلاعاتی PubMed و Google Scholar برای استخراج مقالههای فارسی و انگلیسی منتشره شده تا اردیبهشت 1400، انجام شد و اندازه اثر (SMD) با مدل اثرات تصادفی محاسبه شد. یافته¬ها: 14 مطالعه شامل 19 مداخله(شامل تمرین هوازی(3=n)، تمرین مقاومتی(3=n)، تمرین تناوبی شدید(4=n) و تمرین ترکیبی(4=n)) دربردارنده اطلاعات 503 آزمودنی(دارای اضافهوزن یا چاقی و یا مبتلا به دیابت دو، سندرم متابولیک و کبد چرب)، واجد شرایط ورود به فراتحلیل شدند. اما به دلیل وجود ناهمگونی، درنهایت اثر کمی 16 مداخله به صورت کاهش FGF21 سرم پس از تمرین[001/0p=، (22/-0 الی 65/0CI: -) 44/0-SMD=] به دست آمد که با سن(10/0=P) و شاخص توده بدن(50/0=P) آزمودنیها همبستگی نداشت. بحث و نتیجهگیری: تمرینات بدنی بیاعتنا به سن یا وضعیت وزنی، ابزار کارآمدی برای کاهش قابلملاحظه FGF21سرم بیماران متابولیک هستند که انتظار میرود به بهبود بیشتر اختلالات متابولیکی منجر شود. با این حال، هنوز هم نیاز به کارآزماییهای بالینی بیشتر با در نظر گرفتن نقش مؤلفههای تمرینی از جمله شدت و نوع تمرین در این زمینه باقی است.
رضا سبزواری راد، حکمت احسان بخش، ابراهیم فصیحی رامندی،
دوره 19، شماره 22 - ( 10-1400 )
چکیده
آدیپونکتین نقش مهمی در بسیاری از بیماریهای متابولیکی وقلبی دارد همچنین تنظیم آنزیمهای کبدی برای سلامت ارگانهای بدن ضروری است. هدف این مطالعه بررسی تاثیر یک دوره تمرین تناوبی شدید بر مقادیر آدیپونکتین و غلظت سرمی آنزیمهای کبدی در پسران چاق و دارای اضافه وزن بود. بدین منظور22 پسر 12 تا 14 ساله چاق و دارای اضافه وزن (میانگین وزن 97/8 ± 40/74 کیلوگرم و قد 97/8 ± 40/157 سانتیمتر و BMI 97/3 ± 56/28 کیلوگرم بر متر مربع و درصد چربی 21/4 ± 67/33 ) انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه کنترل و تجربی قرار گرفتند. گروه تجربی هشت هفته تمرین تناوبی شدید رکاب زنی را با شدت معادل 80 درصد HRreserve به مدت 3 روز در هفته اجرا نمودند. متغیرهای آدیپونکتین، آسپارتات آمینوترانسفراز(AST)، آلکالینفسفاتاز(ALP)، آلانینآمینو ترانسفراز(ALT) با استفاده از کیتها و روشهای آزمایشگاهی همچنین توان هوازی، شاخص توده بدنی و درصد چربی آزمونیها در دو مرحله پیش و پس از پروتکل تمرین نیز سنجیده و برای مقایسه متغیرهای پژوهش از آزمون تحلیل کوواریانس و برای بررسی ارتباط، از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. .نتایج در سطح معنیداری(05/0>P) با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 24 تحلیل شد. اجرای هشت هفته تمرین تناوبی شدید با استفاده از دوچرخه منجر به کاهش غیرمعنادار مقادیر آدیپونکتین(05/0<P) و آنزیم های AST (05/0<P) و ALP(05/0<P) شد. همچنین این تمرین سبب کاهش معنادار آنزیم ALT (05/0>P)و درصد چربی(05/0>P) و افزایش توان هوازی(05/0>P) شد. تمرین تناوبی شدید سبب تقویت توان هوازی و کاهش درصد چربی وکاهش آنزیم کبدی ALT در پسران چاق می گردد. البته برای روشن شدن قطعی این موضوع تحقیقات بیشتری نیاز است.
محمد عظیم نژاد، پژمان معتمدی، محمدرضا دهخدا، ندا خالدی،
دوره 20، شماره 23 - ( 6-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: آپوپتوز، مرگ برنامه ریزی شده ی سلول است به نظر می رسد دیابت نوع دو در بافتهای مختلف بویژه قلب فعال می شود با توجه به نقش حفاظتی فعالیت ورزشی بر آپوپوز، هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر تمرین استقامتی بر بیان ژن کاسپاز-3، Bcl-2 و Bax در بافت قلب رت های نر ویستار دیابتی نوع دو بود. روش شناسی: در یک کارآزمایی تجربی، 36 سر رت نر نژاد ویستار بطور تصادفی به سه گروه دیابتی با تمرین استقامتی (12= n) ، گروه کنترل دیابتی (12= n) و گروه کنترل سالم (12= n) تقسیم شدند. القاء دیابت نوع 2 از طریق تزریق درون صفاقی STZ صورت گرفت و با اندازه گیری گلوکز ناشتا تایید شد. پروتکل تمرین شامل 10 هفته تمرین استقامتی، 5 جلسه در هفته به مدت 15 دقیقه و با سرعت 27 متر در دقیقه در هفته اول بود که به تدریج به مدت 60 دقیقه در هفته نهم رسید. حیوانات 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین قربانی شدند و نمونه ها از بافت قلب گرفته شد. بیان ژن کاسپاز-3، Bcl-2 و Bax با روش Real time-PCR بررسی شدند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس یک راهه استفاده گردید. سطح معنی داری 05/0> pدر نظر گرفته شد. یافته ها: بیان ژن کاسپاز-3 و Bax در گروه کنترل دیابتی در مقایسه با گروه کنترل سالم افزایش معنی داری را نشان دادند (001/0=p) درحالیکه بیان ژن Bcl-2 کاهش معنی داری یافت (001/0=p) که همگی نشانگر فعال شدن مسیر آپوپتوز بود.تمرین استقامتی موجب کاهش معنی دار بیان ژن کاسپاز-3 و Bax (001/0=p) و افزایش معنی دار Bcl-2 در مقایسه با گروه کنترل دیابتی شد (001/0=p).نتیجه گیری: به نظر می رسد بیان ژن بیان ژن کاسپاز-3، Bcl-2 و Bax بافت قلب دیابتی تحت تاثیر مثبت تمرین استقامتی قرار می گیرد و تمرین استقامتی باعث تعدیل آپوپتوز بافت قلب می گردد.
سعید واحدی، معرفت سیاه کوهیان، میلاد راحتی، نگار رستمی، الهه فلاح زاده، رقیه افرونده،
دوره 20، شماره 23 - ( 6-1401 )
چکیده
بیماری کووید 19 با طیف وسیعی از علایم بالینی و عوارض طولانی مدت همراه است. برای اکثر متخصصان فیزیولوژی ورزشی و پزشکی ورزشی این یک چالش جدید است که افراد بعد از بهبود از کووید 19 چگونه تحت تجویز و مراقبتهای ورزشی قرار بگیرند و فعالیتهای قبلی خود را ادامه دهند. هدف از این مطالعه، مروری بر فعالیتهای بدنی مناسب برای بهبودیافتگان از عفونت کووید 19 بر اساس نوع مشکلاتی که طی بیماری بر آنها عارض شده، میباشد. برای انجام این مطالعه، روش بررسی مروری انتخاب و در سه مرحله انجام شده است. در مرحله نخست فعالیت بدنی در کووید، در مرحله دوم درگیری ارگانها در کووید، و در مرحله سوم، تجویزات ورزشی در درگیری ارگانها با جستجوی کلیدواژههای مناسب در پایگاههای معتبر علمی مانند Pubmed، ACSM، SID.ir و Science Direct جستجو شده، مطالب مرتبط با هدف از مقالات استخراج و گردآوری شدند و تحت آنالیز محتوا قرار گرفتند. بررسی اعضا پس از بهبود از عفونت کووید 19 برای بازگشت به فعالیت بدنی بسیار ضروری است. تجویزات فعالیت بدنی در بهبودیافتگان از کرونا از بیماری به بیمار دیگر، و عضوی به عضو دیگر، متفاوت است. انجام ورزش در شرایط کووید ملاحظاتی را میطلبد. سیستم قلب، تنفس، خون، گوارش و عضلانی-اسکلتی تحت تأثیر عفونت کووید 19 قرار میگیرند. از سویی ورزش بستگی به شدت آن، اثرات متفاوتی بر سیستم ایمنی میگذارد و سیستم ایمنی در بیماری کووید 19 دستخوش تغییراتی میشود. نوع، شدت و مدت ورزش یا فعالیت بدنی بر حسب بیمار و نشانهها یا عوارضی که از کووید برای وی باقی مانده است، متفاوت است و آمادگی ارگانهای گوناگون برای انجام فعالیت بدنی بایستی ارزیابی گردد.
دکتر عادل دنیایی، آقای مصطفی رحیمی، خانم فاطمه سادات نبوی،
دوره 20، شماره 24 - ( 12-1401 )
چکیده
کمبود ویتامین D با بسیاری از اختلالات عروقی ارتباط دارد؛ همچنین به دلیل وابسته بودن پاسخهای سختیشریانی به فعالیتبدنی و تغذیه، هدف بررسی ارتباط پاسخ سختیشریانی، متعاقب فعالیت استقامتی و مصرف گلوکز با سطوح پایه ویتامین D در زنان و مردان غیرفعال بود. تحقیق از نوع مداخله ای و کارآزمایی بود و نمونه آماری را 88 نفر مرد و زن غیرفعال با دامنه سنی 20 تا 45 سال تشکیلدادند. سختیشریانی بهوسیله دستگاه VaSera-VS-2000 اندازهگیری شد همچنین ویتامین D خون و ترکیببدن نیز مورد ارزیابی قرار گرفت، سپس آزمودنیها 30 دقیقه با 65% حداکثر ضربان قلب فعالیت و پس از 30 دقیقه از اتمام فعالیت مقدار 75 گرم گلوکز مصرف کردند و 60 دقیقه پس از اتمام مصرف گلوکز نیز سختی شریانی دوباره اندازهگیری شد، همچنین قند خون در طی چهار مرحله اندازه گیری شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در سطح معناداری (0.05≥P) استفاده شد . بین سطوح پایه ویتامین D و تغییرات شاخص CAVI (Cardio-ankle vascular index) به فعالیت بدنی و مصرف گلوکز در زنان ارتباط منفی و معنیدار (0.01=P) و (559/0 R= ) و در مردان ارتباط مثبت و معنیداری (0.05=P) و (413/0R= ) وجود دارد. همچنین آزمون تحلیل واریانس مکرر با کواریانت قرار دادن مقادیر پایه ویتامین D در دو مرحله اندازهگیری شاخص CAVI در هر دو گروه زنان و مردان کاهش معنی دار نشانداد(0.05≥P) بهنظر میرسد سطوح پایه ویتامین D در پاسخ عروقی به فعالیت بدنی و مصرف گلوکز میتواند موثر باشد و عامل جنسیت نیز در نوع پاسخ افراد موثر است، با توجه به تحقیقات بسیارکم، نیاز به تحقیقات بیشتری در این زمینه ضروری است. نتیجه گیری: به نظر می رسد، تمرینات هوازی با شدت های مختلف سبب بهبود سطوح SOD و TNF-α میشود، گرچه شدت تمرین در تمرینات تناوبی عامل موثری در تغییرات سطوح هر دو متغیر بوده است.
دکتر مجید کاشف، دکتر مارال رامز، خانم اعظم احمدی،
دوره 20، شماره 24 - ( 12-1401 )
چکیده
برآورد شده است که تا سال 2035، بیشتر از 130 میلیون فرد بزرگسال از انواع مختلف بیماری های قلبی عروقی رنج خواهند برد. بنابراین شناخت پاتوژن های بیماری های قلبی و بررسی درمان های جدید بسیار اهمیت دارد. همچنین، علی رغم پیشرفت مداوم در تشخیص بیماری، آموزش بیماران و مدیریت عوامل خطرآفرین، انفارکتوس عضله قلب (MI) یکی از رایج ترین علل ناخوشی، بستری شدن در بیمارستان و مرگ و میر در سطح جهان است. رخ داد های همراه با MI به مقدار زیادی پیچیده است و با تغییرات متابولیکی و بیوشیمیایی سریع مشخص می شود. تمرین ورزشی یک استراتژی موثر برای محافظت از قلب است که اثرات نامطلوب MI و ایسکمی/ خون رسانی مجدد (I/R) را از طریق سازوکاری که پیش آماده سازی ورزشی نامیده می شود،کاهش می دهد. مسیرهای سیگنالینگ متعدد پیش آماده سازی ورزش در کاهش آسیب های قلبی ناشی از MI یکی از موضوعاتی است که توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. در این مقاله به برخی از عوامل مشارکت کننده در محافظت قلبی ناشی از ورزش از جمله تغییرات میتوکندریایی، تغییرات متابولیکی، سازگاری های عروقی ، ظرفیت آنتی اکسیدانی، پروتئین های شوک گرمایی، سطح سیکلواکسیژناز، کانال های پتاسیمی حساس به ATP، آدنوزین، پروتئین کیناز C، هموئوستاز کلسیم و کلوتو پرداخته شده است.
دکتر علی برزگری، دکتر سعید نقیبی، خانم سمانه صفایی، دکتر محمدحسن دشتی خویدکی، دکتر آناهیتا صالحی،
دوره 20، شماره 24 - ( 12-1401 )
چکیده
هدف از این مطالعه مقایسه دو شیوه تمرین هوازی بر سطوح SOD وTNF-α در بافت قلب رت های مبتلا به دیابت صورت گرفت. 40 سر رت نر نژاد ویستار ده هفتهای به صورت تصادفی در چهار گروه 10 تایی کنترل سالم، دیابت، دیابت+MIT و دیابت+HIT قرار گرفتند. گروه تمرینی شدت متوسط، 5 جلسه در هفته به مدت 8 هفته روی نوارگردان به مدت 60 دقیقه و با سرعت 25 متر در دقیقه و گروه تمرینی شدت بالا نیز 5 جلسه در هفته به مدت 8 هفته با زمان تمرین 60 دقیقه و با سرعت 34 متر در دقیقه دویدند. بافت قلب رت ها جهت تعیین میزان تغییرات SOD و TNF-α با استفاده از روش الایزا مورد بررسی قرار گرفت. جهت بررسی تفاوت بین گروهی متغیرها از آزمون های آماری تحلیل واریانس یک طرفه و تعقیبی توکی در سطح معناداری 05/0≥P استفاده شد. نتایج نشان داد که اختلاف معناداری در سطوح TNF-α و SOD بافت قلب رت¬ها میان چهار گروه پژوهش وجود داشت(001/0P≤ ) میزان سطوح TNF-α در گروه تمرینیHIT نسبت به گروه دیابتی نیز کاهش معناداری را نشان داد(001/0= P) در صورتی که این تغییرات در گروه تمرینیMIT نسبت به گروه دیابت کاهش غیرمعنادار بوده است (117/0= P) میزان سطوح SOD میان گروه های تمرینی MITوHIT نسبت به گروه دیابتی نیز افزایش معناداری را نشان دادند (001/0= P). به نظر می رسد، تمرینات هوازی با شدت های مختلف سبب بهبود سطوح SOD و TNF-α می شود، گرچه شدت تمرین در تمرینات تناوبی عامل موثری در تغییرات سطوح هر دو متغیر بوده است.
آقای بهزاد محمدی اورنگی، دکتر رسول یاعلی، دکتر محمدتقی اقدسی،
دوره 20، شماره 24 - ( 12-1401 )
چکیده
هدف از تحقیق حاضر مقایسه تأثیرپذیری تبحر حرکتی از وضعیت تغذیه در ردههای سنی مختلف مردان (کودکان، نوجوانان و جوانان) بود. جامعه آماری تحقیق برای کودکان کلیه دانشآموزان سنین 10-7 سال، برای نوجوانان کلیه دانشآموزان 15-12 سال و برای جوانان کلیه دانشجویان 20-18 سال دانشگاه تهران بهغیراز دانشجویان تربیتبدنی بود. نمونه تحقیق در هر یک از گروههای سنی 90 نفر بود؛ که از 4 مدرسه ابتدایی و 4 مدرسه دبیرستان شهر تهران و دانشجویان پسر دانشگاه تهران به روش خوشهای هدفمند انتخاب شدند. پژوهش حاضر توصیفی از نوع پیمایشی و مقایسهای بود و ابزار اندازهگیری تنسنجی و آزمون برونینکس- اوزرتسکی بود. نتایج تحقیق نشان داد بین گروههای سوءتغذیه، تغذیه متوسط و تغذیه مناسب در تبحر حرکتی سنین نوجوانانی و بزرگسالی تفاوت معناداری وجود نداشت اما بین گروههای تبحر حرکتی سنین کودکان تفاوت معنادار بود. علاوه بر این بین تبحر حرکتی گروههای سنی مختلف تفاوت معناداری نبود. با توجه به این نتایج به نظر میرسد وضعیت تغذیه بر تبحر حرکتی تأثیر دارد و این مسئله در تحقیق حاضر در سنین کودکی مشاهده شد؛ بنابراین کودکان آسیبپذیرترین قشر در این زمینه محسوب میشوند و توجه به وضعیت تغذیه کودکان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. به نظر می رسد، تمرینات هوازی با شدت های مختلف سبب بهبود سطوح SOD و TNF-α میشود، گرچه شدت تمرین در تمرینات تناوبی عامل موثری در تغییرات سطوح هر دو متغیر بوده است.
دکتر رسول اسلامی، آقای نواب آبنما،
دوره 20، شماره 24 - ( 12-1401 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر مکمل بتا هیدروکسی بتا متیل بوتیرات در فرم اسید آزاد ((HMB-FA) بر شاخص های آسیب عضلانی پس از مسابقه فوتبال بود.24 فوتبالیست مرد (میانگین سنی 3±23 سال، شاخص توده بودنی 2±8/22 کیلوگرم بر متر مربع) داوطلبانه به عنوان نمونه آماری این پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه 12 نفره مکمل و دارونما تقسیم شدند. دراین تحقیق آزمودنی ها در یک میکروسیکل هفتگی فوتبال با دو مسابقه شرکت کردند. آزمودنی های گروه مکمل روزانه سه گرم HMB-FA در طی میکروسیکل هفتگی فوتبال مصرف کردند. نمونه های خون در هفت مرحله (قبل از مصرف مکمل، قبل از مسابقه اول، بلافاصله بعد از مسابقه اول، 24 ساعت بعد از مسابقه اول، قبل از مسابقه دوم، بلافاصله بعد از مسابقه دوم و 24 ساعت بعد از مسابقه دوم ) گرفته شد. غلظت پلاسمایی کراتین کیناز(CK) و لاکتات دهیدروژناز(LDH) با روش الایزا اندازه گیری شد. آنالیز داده ها با استفاده از آزمون آماری فریدمن، ویلکاکسون، کروسکال-والیس و یو من ویتنی با سطح معنی داری 05/0≥ p انجام شد. پس از مصرف مکمل کاهش معنی دار سطح پلاسمایی لاکتات دهیدروژناز (درزمان های قبل و بعد از مسابقه اول) و کراتین کیناز( در زمان های بلافاصله بعد از مسابقه اول و قبل از مسابقه دوم ) مشاهده شد (برای همه، 05/0≥ p ) مصرف مکمل HMB-FA شاخص های آسیب عضلانی را کاهش داد که این برای ریکاوری از آسیب های ناشی از تمرین و مسابقات طی یک میکروسیکل مسابقه ضروری است. بعلاوه، مصرف مکمل HMB-FA نتایج دیگری نیز ممکن است داشته باشد که از جمله می توان به کاهش خستگی عصبی عضلانی، کاهش پاسخ التهابی و بازسازی سریع عضله اسکلتی اشاره کرد که نیازمند مطالعات بیشتر است.
آقای رضا اسدی، دکتر محمد رضا کردی، دکتر فاطمه شب خیز،
دوره 21، شماره 25 - ( 6-1402 )
چکیده
فرآیندهای تخریب عصبی نقش مهمی در پیشرفت بیماری اماس دارند. تمرین ورزشی مناسب و زندگی در محیط غنیسازی شده حرکتی (EE) میتواند از طریق ترشح برخی فاکتورهای رشد عصبی در هیپوکامپ ازجمله آیریزین وفاکتور نوتروفیک مشتق از مغر (BDNF) باعث بهبود و یا جلوگیری از پیشرفت بیماری شود. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر ۴ هفته تمرین مقاومتی و هوازی و EE بر سطوح پروتئین آیریزین و BDNF هیپوکامپ در موشهای ماده C57BL6 مبتلا به آنسفالومیلیت خودایمنی تجربی (EAE) بود. تعداد 50 سر موش ماده (سن 8 هفته، میانگین وزن 2± 18 گرم) بهصورت تصادفی به پنج گروه مساوی (10 سر موش در هر گروه) تقسیم شدند: 1- کنترل سالم، 2-کنترل + EAE، 3-فعالیت مقاومتی + EAE،4- فعالیت هوازی + EAE و 5- EE + EAE. هفته اول و دوم سازگاری با محیط و سپس القای EAE انجام شد. گروههای تمرین 5 روز در هفته روزی نیم ساعت به مدت 4 هفته تمرین کردند و گروه EE به قفس تجهیز شده خود منتقل شد. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی موشها بیهوش و سپس تشریح و بافتبرداری انجام شد. برای سنجش میزان پروتئینها از روش الایزا و برای تعیین تفاوت میان متغیرهای پژوهش از آزمون تحلیل واریانس و آزمون تعیبی توکی استفاده شد. تمامی تحلیلها در سطح معنیداری 05/0 و با نرمافزار SPSS22 انجام شد. بیان پروتئین BDNF هیپوکامپ در هر سه گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل EAE افزایش یافت. این افزایش در گروه EE و تمرین مقاومتی هم نسبت به گروه کنترل EAE و هم نسبت به گروه تمرین شنا معنادار بود. همچنین بیان پروتئین آیریزین هیپوکامپ در هر سه گروه تمرین نسبت به گروه کنترل EAE افزایش داشت که این افزایش در گروههای EE و تمرین مقاومتی معنادار بود همچنین بیان آیریزین در گروه EE نسبت به دو گروه تمرین هوازی شنا و تمرین مقاومتی افزایش بیشتری داشت که این افزایش نسبت به گروه تمرین هوازی شنا معنادار بود. به نظر میرسد فعالیت ورزشی از هر دو نوع اختیاری و اجباری میتواند با مکانیسم اثر متفاوت، موجب افزایش ترشح فاکتورهای رشد عصبی ازجمله آیریزین و BDNF و درنتیجه کمک به بهبود و پیشگیری از پیشرفت بیماری اماس شود.
آقای کورش دهقان، دکتر خسرو جلالی دهکردی، دکتر فرزانه تقیان، دکتر مهدی کارگرفرد، دکتر بهرام عابدی،
دوره 21، شماره 25 - ( 6-1402 )
چکیده
پوکی استخوان رایج ترین بیماری متابولیکی استخوان است که عوامل مختلفی مانند شاخص پایین توده بدن و عدم فعالیت جسمانی در بروز این بیماری دخالت دارند. هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی تاثیر تمرینات مقاومتی دایرهای، ویبریشن کل بدن و ترکیبی بر غلظت سرمی ویتامینD، تراکم مواد معدنی و شاخص های عملکردی در مردان سالمند مبتلا به پوکی استخوان بود. در یک آزمایش کنترل شده تصادفی با طرح پیش آزمون پس آزمون، تعداد 60 نفر مرد سالمند مبتلا به پوکی استخوان با دامنه سنی 78-65 سال به صورت تصادفی به چهار گروه تمرین مقاومتی دایرهای (15 نفر)، ویبریشن کل بدن (15 نفر)، ترکیبی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) تقسیم شدند. تمرین مقاومتی دایرهای با شدت 30 تا 60% یک تکرار بیشینه، 3 بار در هفته برای 12 هفته اجرا شد. تمرینات ویبریشن کل بدن (WBVT) به صورت 10 حرکت ترکیبی پایین تنه و بالاتنه که روی دستگاه ویبریشن با شدت فرکانس بین 25 تا 45 هرتز، دامنه 5 تا 8 میلی متر و زمان هر حرکت 60 تا 100 ثانیه انجام گرفت. در حالی¬که گروه کنترل سبک زندگی معمول خود را حفظ کردند. متغیرهای ترکیب بدن شامل، وزن بدون چربی (LBM)، وزن بافت نرم (SLM) و وزن عضله اسکلتی (SMM) با استفاده از دستگاه Analyzer Body Composition، سنجش تراکم استخوانی با استفاده از دستگاه DEXA و 25- هیدروکسی ویتامینD3 با استفاده از نمونه خون قبل و پس از آخرین جلسات تمرینی اندازه گیری شد. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تی همبسنته و کواریانس در سطح کمتر از 05/0 انجام شد. پس از 12 هفته مداخله، بهبود معناداری در سطوح BMD، تعادل، هماهنگی، قدرت عضلانی، وزن بدون چربی و وزن عضله اسکلتی متعاقب تمرین های مقاومتی دایره ای و ترکیبی در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد. با این حال، هیچ گونه تفاوت معناداری بین گروه ها در متغیرهای وزن، شاخص توده بدنی، وزن بدون چربی، وزن بافت نرم، وزن عضله اسکلتی (SMM)، BMD، تعادل، هیدروکسی ویتامین D3 مشاهده نشد (05/0p>). . یافتههای پژوهش حاضر نشان داد انجام تمرینات مقاومتی دایره ای، ویبرشن و ترکیبی به عنوان یک روش درمانی غیر دارویی می تواند سبب افزایش قابل توجهی در تراکم استخوانی و شاخص های عملکردی مردان سالمند شود ولی تاثیری بر شاخص های هورمونی مردان سالمند مبتلا به پوکی استخوان ندارد، مطالعات بیشتر با پیگیری طولانی مدت برای تایید این یافته ها باید مورد توجه قرار گیرد.
دکتر سید کاظم موسوی ساداتی، خانم سیما نظری، دکتر کیوان ملانوروزی،
دوره 21، شماره 25 - ( 6-1402 )
چکیده
هدف از این تحقیق بررسی اثربخشی اسنورکل بر آموزش مهارتهای اصلی شنا درکودکان و نوجوانان غیرشناگر دارای ترس از آب بود. این پژوهش از نوع تجربی و با طرح های پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. شرکت کنندگان30 کودک (64/0±95/8 سال) و30 نوجوان (71/0±06/15 سال) غیرشناگر دارای ترس از آب بودند که شرکت کنندگان هر گروه بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند (15 نفر در هر گروه). هر چهار گروه پس از شرکت در پیش آزمون مهارت ورود به آب، باز کردن چشم در آب، سر خوردن و جهتگیری در آب، حرکت در آب و حبس نفس، وارد دوره 20 جلسهای آموزش شنا شدند، بطوریکه به گروه آزمایش با اسنورکل و به گروه کنترل بدون اسنورکل مهارتهای اصلی شنا توسط یک مربی آموزش داده شد. سپس هر چهار گروه در پس آزمون شرکت کردند. دادهها با تحلیل کوواریانس چند متغیره (مانکووا) دو عاملی و آزمون تعقیبی بنفرونی[1] تجزیه و تحلیل شدند. نتایج یافتهها گویای آن است اثرات اصلی سن معنی دار نبود ولی اثرات اصلی تمرین و اثرات تعاملی سن و تمرین معنی دار بود. استفاده از اسنورکل در کودکان و نوجوانان بر مهارت ورود به آب، باز کردن چشم در آب اثر معنی داری نداشت ولی بر مهارت های سر خوردن و جهتگیری در آب و حرکت در آب اثر معنی دار و مثبت داشت. همچنین استفاده از اسنورکل در کودکان و نوجوانان بر مهارت حبس نفس اثر معنی دار و منفی داشت. با توجه به اینکه نتایج پژوهش حاضر نشان دهنده تاثیرات مثبت استفاده از اسنورکل بر یادگیری مهارت های سر خوردن و جهتگیری در آب و حرکت در آب و اثرات منفی آن بر حبس نفس در کودکان و نوجوانان است، توصیه میشود مربیانی که برای سازگار نمودن کودکان و نوجوانان با آب از اسنورکل استفاده می کنند آموزش های تکمیلی برای بهیود مهارت حبس نفس ارایه نمایند.
خانم صدیقه نصرتی ابرقویی، خانم فاطمه نعمتیان، دکتر روح انگیز نوروزی نیا، خانم فاطمه عدالت، خانم درین نیکبخت،
دوره 21، شماره 25 - ( 6-1402 )
چکیده
پرستاران بهخصوص پرستاران بخش مراقبتهای ویژه، استرس شغلی قابل توجهی را تجربه میکنند که میتواند سلامتی آنان را به خطر انداخته و باعث کاهش کیفیت خواب و شادکامی در آنها و در نتیجه افت کیفیت مراقبت از بیماران شود و با عنایت به اینکه شرایط کاری پرستاران بخش مراقبتهای ویژه، به گونهای است که افزایش فشارهای عاطفی و خلق غمگین را به همراه دارد. لذا این مطالعه با هدف تعیین تاثیر ورزش پیلاتس بصورت برخط بر کیفیت خواب و شادکامی پرستاران بخش مراقبتهای ویژه انجام گرفت. مطالعه از نوع شبهتجربی به صورت پیش آزمون-پس آزمون با دو گروه مداخله و شاهد بوده و بر روی 70 نفر پرستار خانم با میانگین سنی 26/3±14/30 انجام شد. مداخله در 8 جلسه (هفتهای 3 جلسه، 50 دقیقهای در بعد از ظهر در قالب حرکات گرم کردن، تمرینات اصلی و سرد کردن) بصورت برخط برگزار گردید. دادهها با استفاده از پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ و شادکامی آکسفورد جمعآوری و با نرمافزار spss 23 و آزمونهای مجذور کای، تی تست و منویتنی تجزیه و تحلیل شدند. در شروع مطالعه بین دو گروه تفاوت آماری معناداری وجود نداشت. اما در پایان مداخله میانگین نمره کل کیفیت خواب (045/0p=) و شادکامی (0001/0p=) در گروه مداخله بهبود معنیداری را نشان دادند. برای ارتقا سلامت جسم و روان، بهبود کیفیت زندگی و خواب و شادکامی میتوان ورزش پیلاتس به روش کلاسیک را برای گنجاندن در برنامههای روزانه توصیه نمود.
خانم نسیم سیوندی، دکتر روح الله نیکویی، دکتر داریوش مفلحی،
دوره 21، شماره 25 - ( 6-1402 )
چکیده
اسیدآمینه تائورین می تواند بوسیله افزایش بیان ژنهای مربوط به تنظیم متابولیسم انرژی، استفاده از اسیدهای چرب و تحریک فرآیند لیپولیز را افزایش دهد. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تاثیر مکمل تائورین برتسهیل اکسیداسیون لیپید و انتخاب سوبسترای مصرفی حین تمرین در زنان چاق بود.15 زن چاق (سن 32/6 ± 53/34 سال، شاخص توده بدن 23/3 ± 12/33 کیلوگرم/مجذور متر) یک آزمون فزاینده استاندارد را قبل و بعد از مصرف 21 روزه مکمل تائورین (mg/kg 50 ) انجام دادند. نمونه خونی قبل و بعد از آزمون و پارامترهای تنفسی در تمامی طول آزمون به طور نفس به نفس اندازه گیری شد. نقاط FATmax (به عنوان نقطه ای که چربی بیشترین سهم را در انرژی مصرفی دارد) و نقطه تقاطع سوخت کربوهیدرات و چربی[1](به عنوان نقطه ای که سوخت غالب از چربی به کربوهیدرات تغییر پیدا می کند، COP) تعیین و ضربان قلب، بارکاری و اکسیژن مصرفی معادل با این نقاط استخراج و بین کوششهای قبل از مصرف مکمل و بعد از آن بوسیله آزمون t مستقل و آزمون تحلیل واریانس با اندازه های تکراری با هم مقایسه شدند. متعاقب مصرف 21 روزه مکمل تائورین، تغییرات سطوح سرمی هورمون های استروژن و پروژسترون، حداکثر اکسیژن مصرفی و زمان رسیدن به واماندگی در حین تمرین فزاینده نسبت به قبل از مصرف مکمل بطور معنی دار مقادیر بالاتری داشت. با وجود این، مصرف این مکمل بر متغیر های ضربان قلب، بار کاری و اکسیژن مصرفی معادل با نقاط FATmax و COP بدون تاثیر بود. علیرغم افزایش فاکتورهای عملکردی در حین تمرین، مکمل تائورین بر انتخاب سوبسترای مصرفی در حین تمرین در زنان چاق بی تاثیر است.
دکتر ملیحه آوسه، دکتر مریم کوشکی جهرمی، دکتر جواد نعمتی، دکتر سعید اسماعیلی ماهانی،
دوره 21، شماره 25 - ( 6-1402 )
چکیده
اخیرا لاکتات به عنوان یک عامل سیگنالینگ درگیر در متابولیسم شناحته شده است. هدف از مطالعه حاضر بررسی نقش ورود لاکتات به مغز در حین تمرین بر سازگاری ناشی از تمرین استقامتی در اکسیداسیون لیپید بود. 24سر موش صحرایی نر در سن هشت هفتگی با میانگین وزن 21 ± 197 گرم در سه گروه کنترل، تمرینی صرف و گروه تمرین + 4-CIN (که منع ورود لاکتات به مغز را در حین تمرین تجربه می کرد)، تقسیم شدند. تمامی گروه ها یک جلسه تمرین استقامتی را 72 ساعت بعد از پروتکل 12 هفته ای تمرین انجام دادند. سطوح اسیدهای چرب آزاد (FFA) و تری گلیسیرید در پلاسما و بافت چربی اپیدیدیمال و CAMP و اینوزیتول تری فسفات بلافاصله بعد از تمرین استقامتی حاد با تکنیک الایزا اندازه گیری و بوسیله تحلیل واریانس یک راهه بین گروهها مقایسه شد.تمرین استقامتی باعث افزایش غلظت لاکتات مایع مغزی نخاعی در هر دو گروه تمرین صرف و تمرین + 4-CIN نسبت به گروه کنترل شد. غلظت لاکتات مایع مغزی نخاعی در گروه تمرین + 4-CIN نسبت به تمرین صرف پایین تر بود. بلافاصله بعد از تمرین استقامتی حاد، کاهش معنی دار 61 و31 درصدی در سطوح پلاسمایی تری گلیسرید، کاهش معنی دار 39 و 26 درصدی در سطوح تری گلیسرید بافت چربی، افزایش معنی دار 125 و 56 درصدی در سطوح پلاسمایی FFA، افزایش معنی دار 217 و 125 درصدی در سطوح پلاسمایی FFA، افزایش معنی دار 87 و 41 درصدی در سطوح CAMP بافت چربی و افزایش معنی دار 90 و 49 درصدی سطوح اینوزیتول تری فسفات بافت چربی به ترتیب در گروه تمرینی صرف و تمرین + 4-CIN نسبت به گروه کنترل مشاهده شد. سطوح تری گلیسرید پلاسما و بافت چربی در گروه تمرین + 4-CIN به طور معنی دار نسبت به گروه تمرینی صرف بالاتر و سطوح FFA پلاسما و بافت چربی بطور معنی دار پایین تر از گروه تمریی صرف بود.نتایج کلی تحقیق نشان داد که لاکتات به واسطه عملش در مغز می تواند در سازگاری ناشی از تمرین استقامتی در اکسیداسیون لیپید اثرگذار باشد.
دکتر مصطفی حاج لطفعلیان، دکتر حیدر صادقی، آقای سروش باقری،
دوره 21، شماره 25 - ( 6-1402 )
چکیده
هدف از انجام این مطالعه، مقایسه ی منتخبی از پارامترهای فعالیت الکتریکیِ عضلات چهارسر ران حین اجرای چهار شوت بغل پا، بیرون پا، نوکپا و چیپ با حداکثر تلاش بود. در این مطالعه ی نیمه تجربی، 8 نفر ورزشکار ماهرِ دانشگاهی شرکت کردند. الکترودهای سطحی روی عضلات پهن داخلی، پهن خارجی و راسترانی نصب و متغییرهای میانگینِ فعالیت، حداکثر فعالیت، ترتیب فعال شدن عضلات، ترتیب رسیدن عضلات به ماکزیمم فعالیت و مشارکت هریک از عضلات با سرعت نمونه برداری 1080 هرتز ثبت و محاسبه شد. توزیع داده ها بهکمک آزمون کلموگروف – اسمیرونوف بررسی شد و از آزمون t زوجی برای مقایسه آماریِ متغیرها استفاده شد. نتایج حاکی از شباهت دو شوت بیرون پا و نوک پا در میانگین، ماکزیمم، زمان فعال شدن و میزان مشارکت عضلات بود. در حالیکه متغییرهای محاسبه شده در این دو شوت با ضربات بغلپا و چیپ که در بسیاری از پارامترهای بررسی شده مشابه بودند، اختلاف داشتند. با توجه به نتایج تحقیق، میتوان گفت عضله چهارسر ران حین انجام شوت های مختلف فوتبال، روندهای انقباضیِ خاصی را در پیش میگیرد که بسته به الگوی حرکتی هر شوت میتواند متفاوت باشد و الگوی حرکتی شوت بیرون پا بیشترین تحریک را در این عضله ایجاد کرد.
محسن سلطانی، علی برزگری، سعید نقیبی، محمد حسن دشتی خویدکی،
دوره 21، شماره 26 - ( 10-1402 )
چکیده
این مطالعه با هدف تأثیر تمرین و مکمل کوئرستین بر سطح مایواستاتین و فولاستاتین در بافت قلب رتهای دیابتی صورت گرفت. بدین منظور تعداد 50 سر موش نر ویستار 10 هفتهای با میانگین وزنی 33±237 گرم بهطور تصادفی در پنج گروه 10 تایی شامل: کنترل سالم، دیابت، دیابت+مکمل، دیابت+تمرین و دیابت+مکمل+تمرین قرار گرفتند. پروتکل تمرینی شامل پنج جلسه در هفته به مدت هشت هفته روی نوار گردان بدون شیب ویژه جوندگان به مدت 60 دقیقه و با سرعت 25 متر در دقیقه در هر جلسه دویدند و گروههای مکمل نیز به صورت گاواژ روزانه به مقدار 50 میلیگرم به ازای کیلوگرم وزن بدن کوئرستین را دریافت کردند. تغییرات مایواستاتین و فولاستاتین بافت قلب رتها با استفاده از روش الایزا مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که اختلاف سطوح مایواستاتین در میان گروهها معنیدار است (001/0P=). سطوح مایواستاتین بین گروه تمرین+مکمل+دیابت با دیابت کاهش معنیداری داشت (002/0P=). میان گروههای مکمل+دیابت و تمرین+دیابت نیز تفاوت معنیداری وجود داشت (009/0P=). همچنین نتایج نشان داد که اختلاف سطوح فولاستاتین در میان گروهها معنیدار است (001/0P=). نتایج نشان داد سطوح فولاستاتین بافت قلب میان گروههای دیابت، تمرین+دیابت، مکمل+دیابت و تمرین+مکمل+دیابت با گروه کنترل افزایش معنیداری داشت (به ترتیب: 005/0P=؛ 001/0P=؛ 001/0P=؛ 001/0P=). به نظر میرسد تمرین هوازی با شدت متوسط و مصرف مکمل کوئرستین تأثیر مثبت و مفیدی بر سطح میوستاتین و فولاستاتین دارد.
مجتبی صالح پور، علی سرلک، هادی صمدی،
دوره 21، شماره 26 - ( 10-1402 )
چکیده
افزایش آهن در اثر افزایش سن در روند فروپتوزیس تأثیر دارد و محصول نهایی پراکسیداسیون لیپیدی، MDA است و GPX4 تنظیمکننده مرکزی و البته منفی فروپتوز است. فعالیتهای ورزشی میتواند با کاهش پراکسیداسیون لیپیدی این مسیر سالمندی را تعدیل کند؛ بنابراین هدف از انجام پژوهش، تعیین تأثیر هشت هفته تمرین استقامتی بر میزان بیان GPX4 و MDA در عضله نعلی موشهای صحرایی نر سالمند بود. این مطالعه از نوع تجربی است. 20 سر موش صحرایی نرسالمند (با میانگین سنی 20 ماهه و میانگین وزنی 373 گرم) به دو گروه 10 تایی تقسیم شد: گروه تمرین، گروه کنترل. تمرین به مدت هشت هفته، پنج جلسه در هفته با تردمیل ویژه جوندگان بهطور فزاینده انجام شد. 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین، عضله نعلی موشها طی جراحی برداشته شد و میزان GPX4 به روش بیان ژن و میزان MDA به روش الایزا اندازهگیری شد. برای آنالیز دادهها، برای سنجش توزیع طبیعی دادهها از آزمون شاپیروویلک و برا تعیین همگنی واریانسها از آزمون لوین و برای تعیین تفاوت بین دو گروه از آزمون t مستقل استفادهشده و از آزمون دی کوهن برای اندازهگیری اندازه اثر استفاده شد و محاسبات آماری توسط نرمافزار Prism Graph Pad نسخه هشت انجام شد. اختلاف معنادار در میزان بیان ژن GPX4 در عضله نعلی موشهای گروه تمرین نسبت به موشهای گروه کنترل مشاهده نشد 4079/0(p= ولی میزان MDA در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری داشت (0028/0p=). بنا بر یافتههای تحقیـق حاضـر، به نظـر میرسد اثر تمرین استقامتی در این پژوهش، کاهش فروپتوز را نشان میدهد. عدم اختلاف معنادار میزان بیان ژن GPX4 نشان از عدم تأثیر تمرین استقامتی با این شدت بر آن است.
شکوفه خردمند، الهه طالبی گرکانی، خدیجه نصیری،
دوره 21، شماره 26 - ( 10-1402 )
چکیده
شیوع چاقی در زنان یائسه نسبت به مردان بیشتر است. کاهش استروژن هنگام یائسگی موجب اختلال در عملکرد میتوکندری میشود. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرین هوازی شدید (HIT) بر تعداد کپیهای ژنوم میتوکندری (mtDNAcn) و فاکتور رونویسی میتوکندری A (Tfam) در بافت چرب احشایی (VAT) موشهای صحرایی اورکتومی (OVX) و تغذیه شده با غذای پرچرب (HFD) بود. 40 سر موش (8 هفتهای، 20±200 گرم) به 5 گروه:1) غذای نرمال (ND) 2) ND+OVX 3) HFD 4) HFD+ OVX5) HFD+OVX+HIT، تقسیم شدند. HIT به مدت 8 هفته/5 جلسه در هفته/42 دقیقه تمرین هوازی (85–80 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی) اجرا شد. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین از VAT برای ارزیابی mtDNAcn و بیان ژن Tfam به روش qRT-PCR، نمونهبرداری شد. از آزمون ANOVA و LSD جهت مقایسه تفاوتهای بین گروهی استفاده شد. OVX و HFD منجر به تغییر معنادار بیان ژن Tfam نشد اما موجب کاهش معنادار mtDNAcn نسبت به گروه کنترل شد. HIT موجب افزایش معنادار بیان ژن Tfam نسبت به گروه کنترل و بیان ژن Tfam و mtDNAcn نسبت به گروه HFD+ OVX گردید؛ بنابراین HIT با افزایش mtDNAcn و بیان ژن Tfam موجب بهبود عملکرد میتوکندریایی در VAT موشهای صحرایی OVX و تغذیه شده با HFD میشود.
جاوید شاه حسینی، آرزو اسکندری، محمد فشی،
دوره 21، شماره 26 - ( 10-1402 )
چکیده
هدف مطالعه حاضر برآورد یک تکرار بیشینه بر پایه میزان درک فشار کار در زنان فعال و ارائه معادل پیش بین ویژه آن بود. تعداد 30 زن سالم با (20 تا 35 سال)، شاخص توده بدن 34/3± 32/26 کیلوگرم/مجذور متر2 به صورت داوطلبانه در مطالعه حاضر شرکت کردند. به منظور ارائه معادله مقدار نصف وزن آزمودنی برای انجام حرکت پرس سینه با هالتر انتخاب شد. از آزمودنیها خواسته شد تا یکبار این وزنه را با چشمان بسته تکرار و بعدازآن عددی را برای تعیین شدت این تکرار بین 6 تا 20 انتخاب کنند. پس از تعیین معادله، به منظور بررسی اعتبار معادله طراحیشده یک تکرار بیشینه آزمودنیها به وسیله معادله برزیسکی نیز محاسبه و از روش همبستگی پیرسون میزان همبستگی مورد بررسی قرار گرفت. همبستگی بالایی بین معادله مطالعه حاضر و معادله برزیسکی (89/0=r)، همچنین پس از بررسی اعتبار متقاطع (91/0=r) به دست آمد. تفاوت معناداری بین نتایج معادله حاضر با نتایج معادله برزیسکی مشاهده نشد. به نظر میرسد معادله مطالعه حاضر" 1RM={(20-RPE /40) +1 }× وزن نصف " بر اساس درک فشار کار میتواند برآورد قابل اعتمادی را برای یک تکرار بیشینه پرس سینه در زنان سالم ارائه دهد.