5 نتیجه برای جمالی
سمیه جمالی پاقلعه، احمد عابدی، الهام آقایی، راضیه زارع،
دوره 4، شماره 2 - ( 12-1389 )
چکیده
با توجه به اهمیت نقش هوش هیجانی در سلامت روان، هدف پژوهش حاضر عبارت از فراتحلیل تحقیقات انجام شده پیرامون رابطه میان هوش هیجانی و سلامت روان می باشد. این پژوهش با استفاده از تکنیک فرا تحلیل با یکپارچه کردن نتایج حاصل از انجام تحقیقات مختلف، میزان اندازه اثر رابطه هوش هیجانی با سلامت روان را مشخص نموده است. بدین منظور از بین 45 پژوهش،30پژوهش که از لحاظ روش شناختی مورد قبول بود، انتخاب و فراتحلیل بر روی آنها انجام گرفت. ابزار پژوهش عبارت از چک لیست فراتحلیل بود. پژوهش حاضر مبتنی بر 4721 شرکت کننده و 30 اندازه اثر می باشد. یافته های پژوهش نشان داد رابطه هوش هیجانی و سلامت روان به طور کلی(47/0) می باشد زمانی که هوش هیجانی به عنوان صفت ارزیابی می شود ارتباط قوی تری با سلامت روان دارد(51/0 r=) نسبت به زمانی که به عنوان توانایی ارزیابی می شود(38/0r=). بنابراین هوش هیجانی بالاتر ارتباط معناداری با سلامت روان بهتر دارد.
سهیلا صفری، مهناز جدیدی، سمیه جمالی، سالار فرامرزی، مریم جدیدی،
دوره 7، شماره 2 - ( 6-1392 )
چکیده
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسهی شاخصهای خود بیمارانگاری و سلامت روان در مادران کودکان با نیازهای خاص و مادران کودکان بهنجار در اصفهان بود. این تحقیق از نوع توصیفی علّی- مقایسهای بود و برای انجام آن تعداد 90 نفر از مادران کودکان ناتوان (30 نفر سندرم داون، 30 نفر اتیسم و 30 نفر فلج مغزی) به روش نمونهگیری در دسترس از مراکز توانبخشی شمال شهر اصفهان و 30 نفر از مادران کودکان بهنجار به روش نمونهگیری تصادفی چند مرحلهای از مدارس ابتدایی شهر اصفهان به عنوان شرکت کنندگان پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری دادهها، مقیاس خودبیمارانگاری و مقیاس سلامت عمومی گلدبرگ بود. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها نیز از روش تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی بهره گرفتهشد. نتایج نشان داد که بهطور کلی، بین مادران کودکان با نیازهای خاص و مادران کودکان بهنجار از لحاظ ابعاد سلامت روان و خودبیمارانگاری تفاوت معنادار وجود دارد، همچنین مقایسههای زوجی مشخص کرد که بین مادران دارای کودک ناتوان و مادران کودکان بهنجار از نظر سلامت روان تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین، بین مادران دارای کودک فلج مغزی و اتیسم در مقایسه با مادران دارای کودک بهنجار از نظر خودبیمارانگاری تفاوت معنادار وجود دارد، اما بین مادران کودکان مبتلا به سندرم داون و مادران کودکان بهنجار تفاوتی مشاهده نشد. بر اساس یافتههای این پژوهش، فشارهای روانی ناشی از داشتن فرزند ناتوان میتواند سلامت روانی و جسمانی مادران را به مخاطره اندازد و لازم است که متخصصان در هنگام ارائهی خدمات به این خانوادهها این موضوع را مد نظر قرار دهند.
عبداله جمالی، غلامعلی افروز، مسعود غلامعلی لواسانی، کیانوش زهراکار،
دوره 8، شماره 3 - ( 9-1393 )
چکیده
هدف از اجرای پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش برنامه غنیسازی ارتباط بر ناایمنی مهرورزانه(رمانتیک) مادران دارای کودک با نشانگان داون بود. این مطالعه به شیوه آزمایشی از نوع پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل صورت گرفت. جامعه پژوهش عبارت است از تمامی مادران دارای کودک با نشانگان داون شهرستان اسلامشهر، که فرزندان آنها در آموزشگاههای استثنایی آن شهرستان (سال تحصیلی92-1391) مشغول به تحصیل بودند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (حجم نمونه هر گروه 16نفر) قرار گرفتند و به وسیله پرسشنامه رابطه مهرورزانه(رمانتیک)، در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه آموزش برنامه غنیسازی ارتباط را دریافت کردند. برای تجزیه و تحلیل دادهها، از طرح اندازهگیری تکراری استفاده شد. نتایج تحلیل دادهها نشان داد آموزش برنامه غنیسازی ارتباط بر ناایمنی مهرورزانه(رمانتیک) مادران دارای کودک با نشانگان داون موثر بوده و منجر به بهبودی ناایمنی مهرورزانه(رمانتیک) مادران دارای کودک با نشانگان داون شده است، همچنین این بهبود تا مرحله پیگیری نیز حفظ شده بود. باتوجه به اثربخشی برنامه غنیسازی ارتباط بر ناایمنی مهرورزانه(رمانتیک) مادران دارای کودک با نشانگان داون، توصیه میشود از این برنامه برای بهبود روابط والدین دارای فرزند استثنایی استفاده شود.
فاطمه شاهی صدرآبادی، زهره خسروی، شکوه السادات بنی جمالی، لیلا چراغ ملایی،
دوره 12، شماره 4 - ( دوره دوازدهم، شماره چهار 1397 )
چکیده
آشفتگی هیجانی به عنوان یک ویژگی مرکزی آسیبشناسی در اختلالهای گوناگون به ویژه اختلال وسواس اجباری مطرح است. خشم یکی از این هیجانهای اصلی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته و همین یافتههای اندک نیز تناقضهای متعدد و آشفتگی زیادی دارند. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته خشم در این افراد صورت گرفت. این پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. شرکت کنندگان 29 نفر از افراد مبتلا به اختلال وسواس اجباری بودند که به روش نمونهگیری هدفمند و گلولهبرفی انتخاب شدند. جمعآوری اطلاعات نیز از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته، مصاحبه روایتی و تصویرسازی ذهنی صورت گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از اصول تحلیل تفسیری پدیدارشناختی استفاده شد. نتایج پژوهش شامل 7 مضمون بود. مضامین شامل کنترلگری، نفرت، کینه، درماندگی، همآمیزی خشم –نفرت، ناراحتی و کنترلناپذیری بودند. نتایج نشان میدهند تجربه هیجان خشم در اختلال وسواس اجباری دارای طیف گستردهای است که میتواند نشانگر ناهمگونی این اختلال نیز باشد. از آنجا که دو مضمون اصلی مربوط به تجربه نفرت بود یافتهها بیانگر نقش کلیدی نفرت در این اختلال هستند. رابطه بین خشم و نفرت را نیز میتوان دقیقتر در این اختلال مورد بررسی قرار داد. اما ارتباط هرکدام از مضامین با برخی از ویژگیهای این اختلال میتواند مطالعات را به سمت تقسیمبندی دیگری برحسب کیفیت تجربه هیجانی نیز سوق دهد. به این معنی که تجربههای هیجانی بارز و اختصاصی در هر دسته میتواند دلالت بر آسیبشناسی متفاوت و در نتیجه رویکرد درمانی متفاوت برای درمان اختلال داشته باشد. علاوه بر این مقایسه معنای تجربه خشم و دیگر هیجانهای اصلی با اختلالهای اضطرابی و اختلالهای طیف وسواس نیز میتواند در شناخت و متمایز سازی این اختلال از سایر اختلالات موثر باشد.
فاطمه عبدی، شکوه السادات بنی جمالی، حسن احدی، شیرین کوشکی،
دوره 13، شماره 2 - ( دوره سیزدهم، شماره دوم 1398 )
چکیده
باتوجه به اهمیت بررسی روان شناختی زنان مبتلا به سرطان پستان، وازآنجایی که تاب آوری می تواند مبتلایان به سرطان را از آشفتگی های هیجانی حفظ کند، اعتبارسنجی ابزارتاب آوری کانر دیویدسون ( CD-RISC)در این پژوهش انجام گرفته است. در این پژوهش ۲۰۲ نفر از مبتلایان به سرطان پستان که در مراکز درمانی شهر تهران تحت معالجه بوده اند، پرسشنامه ۲۵ سوالی کانر را پاسخ داده اند. برای بررسی روایی سازه از تحلیل عامل تاییدی و تحلیل عامل اکتشافی استفاده شده است. در نحلیل عامل تاییدی تمامی شاخص های برازش در حد مطلوب به دست آمده است .در تحلیل عامل اکتشافی، ماتریس عاملی بر اساس ۲عامل محاسبه شد. این ۲عامل بر روی هم 34/48 درصد کل واریانس متغیرها است. عامل اول با ارزش ویژه75/10، به تنهایی025/43 درصد واریانس کل متغیر ها را بعد از چرخش عوامل توجیه می کند و عامل اول نسبت به عامل دوم ( با ارزش ویژه33/1، و319/5درصد واریانس ) سهم بیشتری در تبیین واریانس دارد. بیشترین ضریب آلفای کرونباخ مربوط به عامل اول ( 935 /0 )و کمترین مربوط به عامل دوم ( 792 /0 )و برای کل مقیاس (942 /0 ) است که نشان دهنده هماهنگی درونی بالا است. بر اساس نتایج پژوهش ابزارتاب آوری کانر دیویدسون از روایی واعتبار قابل قبول درزنان مبتلا به سرطان پستان، برخورداراست.