4 نتیجه برای خانی پور
محمد نقی فراهانی، حمید خانی پور،
دوره 10، شماره 4 - ( دوره دهم، شماره چهارم، زمستان 1395 )
چکیده
مدلِ مقابلۀ همخوان با منبع، یکی از مدلهای مقابله با استرس است که در انتخاب سبکهای مقابلهای، بر نقش طرحوارههای فرهنگی و همینطور چندگانگی الگوهای مورد استفاده برای مقابله با استرس، تاکید دارد. هدف پژوهش حاضر، بررسی ساختار عاملی پرسشنامۀ «طرحوارههای مقابله با استرس» است که براساس مدل مقابلۀ همخوان با منبع، ساخته شده است. در این پژوهش ۱۰۴۶ نفر از دانشجویان ایرانی که به زبانهای فارسی، کردی، ترکی، لری و گیلکی سخن میگفتند به روش خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدهاند. برای بررسی ویژگیهای روانسنجی از تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل عاملیِ تأییدی استفاده شد. یافتهها نشان دادهاند، مدل ششعاملی هم در تحلیل اکتشافی و هم تأییدی، بهترین برازش را با دادهها داشته است که در کل 38 % از واریانس نمرهها را تبیین کردند. طرحوارههای مقابلۀ مذهبی، موقعیتی، انفعال هیجانی، پذیرش ، حمایت اجتماعی و ابراز هیجانی فعال به ترتیب بر روی سؤالهای بیشتری، بارعاملی نشان دادند. ضرایب همسانی درونی (آلفای کرونباخ) برای این شش خردهمقیاس در دامنهای بین ۶۵ /۰ تا ۸۴ /۰ به دست آمد. به نظر میرسد در فرهنگ ایرانی طرحواره های موقعیتی، مذهبی، انفعال هیجانی، حمایت اجتماعی، پذیرش و ابراز هیجانی فعال برای مقابله با استرس پرکاربردتر و دسترس پذیرتر از طرحواره های اصلاح خود، معنایابی و کاهش تنش هستند. این الگو تا حدودی با پیش بینی های مدل مقابله همخوان با منبع مطابقت دارد.
محمد نقی فراهانی، حمید خانی پور،
دوره 12، شماره 3 - ( دوره دوازدهم، شماره سوم 1397 )
چکیده
فرهنگ به صورت های مختلفی روی پدیده های روانشناختی اثرگذار است. در این مقاله، ابتدا چهارچوبی کلی برای بررسی رابطه فرهنگ و شخصیت ارائه شده است، سپس گزارش چهار مطالعه بین فرهنگی در این چهارچوب ارائه شده است. به نظر می رسد فرهنگ ایرانی روی طبقه بندی صفات شخصیت و فرایندهای روانشناختی موثر در مقابله با استرس و سلامت روانی اثرگذار است. رابطه عواطف مثبت و منفی با سلامت روانی در فرهنگ ایرانی با فرهنگ سوئدی متفاوت است. در فرهنگ ایرانی، عواطف مثبت و منفی به یک میزان روی سلامت روانی اثرگذارند؛ ولی در فرهنگ سوئدی عواطف مثبت نقش بیشتری روی سلامت روانی دارد. دانشجویان ایرانی برای مقابله با استرس بیشتر از فرایندهای اولیه و دانشجویان سوئدی از فرایندهای ثانویه استفاده میکنند ولی استرس تحصیلی در دانشجویان ایرانی کمتر از دانشجویان سوئدی است. میتوان نتیجه گیری کرد که ویژگی های شخصیتی، تجربه استرس و مقابله با استرس در دو فرهنگ ایران و سوئد به رغم شباهت کلی، یک سری تفاوت ها نیز دارد. از این روی سیاست گذاری ها در سطح عمومی و تدوین برنامه های تغییر رفتار در سطح هر کشور باید متاثر از شباهت ها و تفاوت های فرهنگی باشد
حمید خانی پور، رضا عظیمی،
دوره 13، شماره 3 - ( دوره سیزدهم، شماره سوم 1398 )
چکیده
مطالعات روانشناختی در ایران رشدی یک سویه داشته است و فضای پژوهشگری در آن ازجهت هستی شناختی در واقع گرایی خام و از جهت معرفت شناسی در اثبات گرایی کورکورانه باقی مانده است و به معرفت شناسی های متاخرتر مانند برساخت گرایی اجتماعی و روش های گفتمانی کمتر پرداخته شده است. اهداف کلی این پژوهش عبارت است از: (1) توصیف مسائل روششناختی در رویکردهای گفتمانی؛ و (2) شیوه اجرای روش های گفتمانی در روانشناسی سلامت. مفهوم گفتمان برخاسته از انتقاد به ایده آل عینیت یا در بعدی کلی تر انتقاد از تکیه کردن بر تجربه گرایی صرف در تعریف و تمیز علم از غیر علم است. اتکا بر عینینگری و تجربی نگری از جهات مختلف با ویژگی های ذهن مانند میل به هماهنگی شناختی و قصدمندی ناهمخوان است. رویکردهای گفتمانی در روانشناسی سلامت بهتر میتوانند پدیدههایی مانند عدم تبعیت از برنامه درمانی، تعریف بیماری و سلامتی و رابطه مسولیت پذیری در مراقبت های سلامتی را تبیین کنند. رویکردهای گفتمانی هم می توانند نشان دهند چگونه گفتمان های اجتماعی و مرتبط با قدرت علمی و اجتماعی، سلامتی و مسولیت در سلامتی را تعریف کنند و همین طور از طریق تحلیل مکالمات، شناسایی کنش های گفتاری، شناسایی خزانه های واژگان تفسیری و شناسایی راهبردهای گفتمانی دلایل مشکلاتی مانند عدم تبعیت از برنامه درمانی و اختلاف فهم بیمار و متخصصین سلامت را بکاوند. رویکردهای گفتمانی، حقیقت سلامت را از منظر زبانی بررسی می کنند و می توانند جهت گیری های افراد درباره پذیرش مداخلات یا مقاومت در برابر رعایت برنامه مداخله و درمان را تبیین کنند. بنابراین رویکرهای گفتمانی در روانشناسی سلامت می توانند به روانشناسان سلامت کمک کنند تا روش های بهتری را برای مراقبت از سلامتی پیدا کنند و بینش های جدیدی را درباره اینکه مراجعان چطور مفاهیم سلامت و بیماری را با زبان بر می سازند، به دست دهند.
ابوالفضل حاتمی ورزنه، الهام فتحی، حمید خانی پور، نرگس حبیبی،
دوره 14، شماره 1 - ( دوره چهاردهم، شماره اول (ویژه نامه کووید 19 و سلامت روانی) 1399 )
چکیده
با شیوع بیماری همهگیر کووید 19 و پیامدهای اجتماعیاقتصادی این همهگیری، فعالیتهای داوطلبی و یاریگرانه بالأخص برای نیازمندان و جامعه در بحران شکل گرفت. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش سبکهای دلبستگی، همدلی و خودشفقتورزی در پیشبینی نگرش به داوطلبی در دوران شیوع کووید 19 در جامعه ایران است. مطالعه حاضر در فروردین و اردیبهشت 1399 در ایران انجام شد. نمونه موردمطالعه (348 نفر) با روش نمونهگیری در دسترس از بین دو گروه داوطلب و غیرداوطلب انتخاب شدند و با مقیاس دلبستگی بزرگسال، مقیاس شفقت خود، مقیاس همدلی و مقیاس نگرش داوطلبی بهصورت اینترنتی و از طریق شبکههای اجتماعی و رایانامه مورد ارزیابی قرار گرفتند. بر اساس نتایج میزان مشارکت در زنان، افراد شاغل و گروه سنی 25-35 سال بیشتر بود. بین دو گروه داوطلب و غیرداوطلب در نگرش به داوطلبی، قضاوت درباره خود، انزوا، ذهن آگاهی، همانندسازی مفرط و سبک دلبستگی ایمن تفاوت معنیداری وجود داشت. ضرایب همبستگی نشاندهنده آن است که مهربانی با خود، اشتراکات انسانی، انزوا، ذهنآگاهی، همدلی شناختی و دلبستگی ایمن با نگرش داوطلبی دارای همبستگی مثبت معنادار و دلبستگی اضطرابی با نگرش داوطلبی همبستگی منفی معنادار دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که همدلی شناختی، همدلی هیجانی، سبک دلبستگی ایمن و ذهنآگاهی پیشبینیکننده نگرش داوطلبی است. میتوان نتیجه گرفت که افراد داوطلب فعالیتهای مشارکتهای مردمی در دوره کووید 19 نگرش مثبتی به داوطلبی دارند و سبک دلبستگی ایمنتر و خودشفقتورزی بیشتری نسبت به افراد غیرداوطلب دارند. به نظر میرسد همدلی قوی، سبک دلبستگی ایمن و ذهنآگاهی بالا، پیشنیازهای روانشناختی لازم برای اتخاذ نگرش مثبت به امور داوطلبانه است.