علی اکبر شیخی فینی، ولیالله رمضانی، جواد کاووسیان،
دوره 3، شماره 3 - ( 9-1388 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل خطر و محافظتکننده گرایش به مصرف مواد در دانشجویان دانشگاه آزاد بندرعباس انجام پذیرفت. 310 نفر از دانشجویان این دانشگاه به روش تصادفی طبقهای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامههای شیوع شناسی مصرف مواد (بوالهری، طارمیان و پیروی، 1385)، مقیاس خود کارآمدی ادراک شده (شرر و همکاران، 1982)، مقیاس رشدی مهارتهای زندگی (داردن و جینتر، 1996) و مقیاس گرایش به مصرف مواد بود. اطلاعات به دست آمده توسط آمارههای همبستگی پیرسون، t استودنت، تحلیل واریانس یکراهه و رگرسیون چندگانه گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان دادند که: گرایش به مصرف مواد با نگرش مذهبی، عزت نفس، نگرش مثبت به دانشگاه، خودکارامدی و مهارتهای اجتماعی همبستگی منفی معنادار و با نگرش مثبت والدین به مواد رابطه مستقیم معنادار دارد؛ از میان عوامل خطر و محافظتکننده، سه متغیر مهارتهای اجتماعی، نگرش مذهبی و پرخاشگری، 47 درصد از واریانس گرایش به مصرف مواد را پیشبینی میکنند؛ میانگین نمره گرایش به مصرف مواد پسران به شکل معنیداری بالاتر از دختران است؛ میانگین نمره گرایش به مصرف مواد مجردها به شکل معنیداری بالاتر از متاهلها است؛ بین گروههای سنی مختلف از نظر گرایش به مصرف مواد تفاوت معناداری وجود ندارد. به نظر میرسد یافتههای این پژوهش منطبق با مدل تلفیقی مصرف مواد بوتوین(2000) باشد که نشان میدهد افرادی که از مهارتهای اجتماعی و فردی ضعیفی برخوردار هستند و باورهای هنجاری درباره الکل، سیگار و سایر مواد دارند، با احتمال بیشتری به سمت مواد کشیده میشوند
لیلا سلگی، محسن دهقانی، جواد کاووسیان،
دوره 9، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده
پژوهشها حاکی از آن است که فرزندان بیماران مبتلا به درد مزمن، ممکن است در معرض بروز طیفی از دشواریهای روانشناختی، اجتماعی و تحصیلی باشند. از این رو هدف پژوهش حاضر، بررسی سلامت تحصیلی در فرزندان مادران مبتلا به درد مزمن عضلانی- اسکلتی است. در پژوهش حاضریک گروه 44 نفری از فرزندان دختر مادران مبتلا به درد مزمن عضلانی اسکلتی، در متغیرهای سلامت تحصیلی با یک گروه کنترل همتا شده از دختران دارای مادران سالم، مقایسه شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، شامل مقیاسهای سلامت تحصیلی ((AHS-SR، برگرفته از مقیاسهای خودگزارشده مسیرهای سلامتی توسط کودک (HPC-RS، وانز و همکاران، 2010) بود. به منظور تحلیل دادهها، مجموعهای از روشهای آمار توصیفی و استنباطی شامل آزمون تی مستقل و تحلیل واریانس چندمتغیری (مانوا) بکار گرفته شد. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که فرزندان بیماران مبتلا به درد مزمن، سطوح پایینتری از سلامت تحصیلی را در مقایسه با کودکان گروه کنترل بروز دهند و این امر پیشنهاد میکند که ابتلاء مادر به درد مزمن، کارکرد تحصیلی کودک را به طور منفی تحت تاثیر قرار داده و بروز توانمندیهای آنها را با مانع مواجه میسازد. پژوهش حاضر، پیشنهاد میکند که فرزندان مادران مبتلا به درد مزمن، ممکن است در خطر بروز عملکرد آموزشی پایینتری در مقایسه با فرزندان والدین سالم باشند. به نظر میرسد که مداخلات خانواده و یا آموزش روانشناختی، میتواند به کودک و مادر، در داشتن درک بهتری از درد مزمن به عنوان یک پدیده، و نیز در بکارگیری راهبردهای مقابلهای برای پیشگیری از تاثیرات تعاملی آن کمک نماید.