27 نتیجه برای مرادی
سیما عالمی، علیرضا مرادی، آرش جنابیان،
دوره 6، شماره 1 - ( 3-1391 )
چکیده
بر اساس آخرین ویراست انجمن روان پزشکی امریکا (DSM-IV-TR) سرطان به عنوان یک حادثه آسیب زا می تواند سلامت روانشناختی و شناختی همسران افراد مبتلا به سرطان به عنوان مراقبت کنندگان بیماران تحت تأثیر قرار داده و ممکن است علائم PTSD را نشان دهند. توجه به این امر در ارتقاء بهبود بیماران مبتلایان تأثیر به سزایی دارد. پژوهش حاضر به بررسی تأثیر سرطان (در حین درمان و بعد از درمان) بر عملکردهای هیجانی (اضطراب، افسردگی، نشانه های اختلال استرس پس از سانحه) و عملکرد شناختی (حافظهی شرح حال) همسران می پردازد. 120 نفر در سه گروه (همسران افراد مبتلاء به سرطان (در حین درمان)، همسران افراد مبتلا به سرطان (پس از درمان) و افراد سالم) که در متغیر های جنس، سن و هوش، همتا شدند در مطالعه شرکت کردند. ابزار پژوهش شامل، مقیاس تجدید نظر شده هوش وکسلر (ویرایش تجدید نظر شده فارسی، (WAIS-R، مقیاس تأثیر رویداد(IES-R) ، سیاهه افسردگی بک (BDI-II)، سیاهه اضطراب بک (BAI) و آزمون حافظه شرح حال (AMT) و پرسشنامه حافظه شرح حال (AMI) بود. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری در افسردگی میان گروه ها مشاهده نشد. اما گروه در حین درمان اضطراب بیشتری را نسبت به گروه کنترل نشان داد. همچنین دو گروه هدف در نمرهی کل مقیاس PTSD تفاوت معناداری نشان ندادند. نتایج همچنین نشان داد که دو گروه هدف در پاسخ های اختصاصی، حافظه رویدادی و نمره کل حافظه شرح حال عملکرد پائین تری داشتند. یافته های پژوهش بر اساس نظریه های مطرح در مورد رابطه میان هیجان و شناخت به ویژه در خصوصPTSD قابل بحث است
سید کاظم رسولزاده طباطبایی، علیرضا مرادی، مریم تاجیک اسمعیلی،
دوره 6، شماره 2 - ( 6-1391 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر انگیختگی خوشایند بر تحکیم حافظه بوده است. به همین منظور تعداد 60 نفر از جامعۀ دانشجویان دانشگاههای تربیت مدرس، تهران و آزاد واحد تهران جنوب (30زن و 30 مرد) به صورت در دسترس انتخاب و پس از کسب ملاکهای لازم برای ورود به گروه نمونه به صورت تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. پس از یادگیری و یادآوری فوری فهرست لغات، در گروه آزمایش کاربست آزمایشی (تماشای قطعه فیلمهای برانگیزانندۀ مثبت) اعمال شد و آزمودنیهای گروه کنترل به تماشای قطعه فیلم خنثی پرداختند. در پژوهش حاضر نمرات آزمون های یادآوری آزاد تأخیری و بازشناسی که 30 دقیقه پس از یادگیری فهرست لغات انجام شدند، به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شدند. تجزیه و تحلیل نتایج با استفاده از آزمون t مستقل نشان داد، میانگین نمرات آزمونهای یادآوری آزاد تأخیری و بازشناسی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در سطح معناداری کمتر از 01/0، بیشتر است. این یافتهها نشان میدهند که القای انگیختگی پس از یادگیری موجب تحکیم حافظه برای آن مطالب میشود و این امر بدون توجه به هیجانی یا خنثی بودن محرکهای یادگرفته شده است.
هادی پرهون، علیرضا مرادی، محمد حاتمی، کمال پرهون،
دوره 6، شماره 4 - ( 12-1391 )
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی اثر بخشی و مقایسه درمان فعال سازی رفتاری کوتاه مدت و درمان فراشناختی بر کاهش علایم و افزایش کیفیت زندگی بیماران افسرده اساسی انجام شده است. در یک طرح شبه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون توأم با گروه کنترل، و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 34 آزمودنی زن، که براساس ملاک های TR-DSM-IV توسط روانپزشک مورد ارزیابی قرار گرفتند، به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل گماشته شدند؛ گروه تحت درمان فعال سازی رفتاری کوتاه مدت، گروه تحت درمان فراشناختی و گروه کنترل. گروههای آزمایش طی دو و نیم ماه تحت درمان قرار گرفتند و نمرات (BDI-II)، (HRSD) و WHOQOL-BREF)) قبل و بعد از مداخله و در مرحله پیگیری سه ماهه در هر سه گروه جمع آوری گردید و با استفاده از آزمون های آماری تحلیل کوواریانس چند متغیره، آزمون تعقیبی توکی و آزمون Tوابسته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین میزان اثر بخشی دو روش درمانی تفاوت معنی داری وجود دارد. یافته ها نه تنها مؤید اثر بخشی دو روش درمانی بر کاهش علایم و افزایش کیفیت زندگی بیمارن افسرده بودند، بلکه برتری درمان فعال سازی رفتاری کوتاه مدت نسبت به درمان فراشناخی در انتهای درمان و در مرحله پیگیری تأیید شد. هر دو روش درمانی در کاهش علایم افسردگی اساسی اثر بخش می باشند و با توجه به برتری درمان فعال سازی رفتاری کوتاه مدت در مقایسه با درمان فراشناختی می توان آن را به عنوان یک روش انتخابی برای درمان افسردگی به کار برد.
محسن احمدی طهور سلطانی، رضا کرمی نیا، حسن احدی، علیرضا مرادی،
دوره 7، شماره 1 - ( 3-1392 )
چکیده
هدف این پژوهش ارائهی یک مدل علی جهت تبیین امیدواری با استفاده از مدل سازی معادله ساختاری در نمونهای از دانشجویان ایرانی بود. به همین منظور نمونهای 379 نفری از دانشجویان دانشگاههای شهر همدان به روش نمونهگیری تصادفی چند مرحلهای انتخاب شدند و به پرسشنامههای امیدواری سیمسون، مقیاس خودکارآمدی شرر و همکاران، مقیاس سبکهای دلبستگی بزرگسالان، مقیاس چندوجهی حمایت اجتماعی ادراک شده، شاخص ارزشمندی زندگی (معناداری زندگی) و پرسشنامهی جهتگیری هدف پاسخ دادند. ابزار قبل از برازش مدل اصلی از نظر ویژگیهای روانسنجی از طریق روشهای تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی مورد بررسی قرار گرفتند. در مدل طراحی شده سبکهای دلبستگی، معناداری زندگی و حمایت اجتماعی متغیر نهفته برونزاد (مستقل)، خودکارآمدی و جهت گیری هدف تسلطی متغیرهای نهفته میانجی و امیدواری متغیر نهفته درونزاد (وابسته) در نظر گرفته شدند. یافتهها نشان داد که به طور کلی مدل فرضی با دادهها برازش دارد. همچنین نتایج نشان داد که مؤلفههای حمایت اجتماعی و معناداری زندگی به طور مستقیم و غیر مستقیم، مؤلفهی دلبستگی ایمن به طور مستقیم و مؤلفهی دلبستگی ناایمن اجتنابی به واسطهی متغیر میانجی خودکارآمدی با امیدواری رابطهی معنادار دارند. در مجموع متغیرهای پیشنهاد شده برای تبیین امیدواری، روی هم توانستند 46/0 از واریانس امیدواری را تبیین کنند.
محبوبه اسماعیلی، علیرضا مرادی، عباس تولایی،
دوره 7، شماره 3 - ( 7-1392 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تشخیصی حافظهی شرح حال، دلبستگی و هویت در اختلال استرس پس از سانحه، و اختلال اضطراب فراگیر انجام شد. در یک طرح علی- مقایسهای، 24 نفر بیمار مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه، 20 نفر بیمار مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و 32 نفر افراد بهنجار، که در متغیرهای سن و جنس همتا و از شرایط اجتماعی و اقتصادی مشابه انتخاب شده بودند، در مطالعه شرکت کردند. طی دو جلسه آزمودنیها به پرسشنامهها و تکالیف سیاههی افسردگی بک، سیاههی اضطراب بک، مقیاس تجدید نظر شدهی تأثیر رویداد، مقیاس دلبستگی، مقیاس سنجش هویت، مصاحبهی حافظهی شرح حال و آزمون حافظهی شرح حال پاسخ دادند. دادههای به دست آمده با روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری و تحلیل تشخیصی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد عملکرد افراد سالم در تمام زیر مقیاسهای حافظهی شرح حال، از افراد مبتلا به PTSD به طور معناداری بهتر بود. همچنین نتایج آزمون حافظهی شرح حال، حکایت از کاهش حافظهی اختصاصی در بیماران مبتلا به PTSD نسبت به افراد گروه بهنجار داشت. علاوه براین، عملکرد افراد GAD تنها در زیر مقیاس حافظهی شرح حال رویدادی بزرگسالی از افراد گروه مبتلا به PTSD بالاتر بود. مقایسهی زوجی گروهها نشان داد میانگین گروه سالم در سبک دلبستگی ایمن به شکل معناداری از گروه GAD بالاتر و در سبک دلبستگی ناایمن اضطرابی پایینتر از دو گروه بیمار است. نتایج تحلیل تشخیصی نیز نشان داد که میزان موفقیت تابع 7/69 درصد بود. حافظهی شرح حال تحت تأثیر نشانههای دو گروه بیماری PTSD و GAD قرار میگیرد. با توجه به ارزیابی متغیرهای پیش بین، پیشبینی عضویت گروهی 53 نفر از 76 نفر به درستی انجام شده است. همچنین، تأثیرات متفاوت نشانههای PTSD و GAD بر حافظهی شرححال براساس ابعاد دلبستگی و هویتی متفاوت، از مسائل قابل تأمل در زمینهی آسیبشناسی، روشهای درمانی و موارد دیگر میباشد.
پوران صورتی، محمد نقی فراهانی، علیرضا مرادی،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1392 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مطالعه ی نقش میانجیگر مدیریت رفتار مالی در رابطه ی بین صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی انجام شد. از اینرو نمونه ای به حجم 479 نفر از کارمندان دانشگاه های واقع در استان گیلان بعد از انتخاب به روش نمونه گیری خوشه ای، پرسشنامه های پنج بزرگ ایرانی (گردون)، مدیریت رفتار مالی و بهزیستی ذهنی را تکمیل نمودند. داده ها پس از گردآوری با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. نتایج تحلیل نشان داد، صفات شخصیت در کل 14درصد از واریانس مدیریت رفتار مالی و آن دو با هم (صفات شخصیت و مدیریت رفتار مالی) 32% از واریانس بهزیستی ذهنی را تبیین می کنند. همچنین نتایج نشان داد که از یک سو ضرایب مسیر سه عامل روانرنجورخویی/ ثبات هیجانی، برونگرایی/ شادخویی و وجدان/ فروتنی با بهزیستی ذهنی و در سوی دیگر ضرایب مسیر سه عامل وجدان/ فروتنی، گشودگی/ شایستگی و نرم خویی/ ملاحظه کار با مدیریت رفتار مالی معنادار است. در نهایت نتایج تحلیل نشان داد ضریب مسیر بین مدیریت رفتار مالی و بهزیستی ذهنی معنادار است و مدیریت رفتار مالی رابطه ی بین سه عامل وجدان/ فروتنی، گشودگی/ شایستگی و نرم خویی/ ملاحظه کار و بهزیستی ذهنی را میانجیگری می کند. در کل نتایج پژوهش حاضر نشان داد مدیریت رفتار مالی نقش معناداری در پیشبینی بهزیستی ذهنی ایفا می کند و با توجه به نقش میانجیگر مدیریت رفتار مالی در رابطه ی بین صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی میتوان نتیجه گرفت، احتمالاً با آموزش مهارت های مدیریت رفتار مالی به افراد، میتوان تأثیر مثبت صفات شخصیت بر بهزیستی ذهنی را افزایش و تأثیر منفی آن را کاهش داد.
امید شکری، محمدنقی فراهانی، رضا کرمی نوری، علیرضا مرادی،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده
مطالعهی حاضر با هدف مقایسهی بینفرهنگی ساختارـ محور روابط درونگروهی وقایع منفی زندگی، استرس تحصیلی و بهزیستی ذهنی در دانشجویان ایرانی و سوئدی انجام شد. 205 دانشجو (100 ایرانی و 105 سوئدی) به مقیاس وقایع منفی زندگی، پرسشنامهی استرس تحصیلی، برنامهی عاطفهی مثبت و منفی و مقیاس رضایت از زندگی پاسخ دادند. تحلیل روابط وقایع منفی زندگی، استرس تحصیلی و بهزیستی ذهنی در دانشجویان ایرانی و سوئدی با استفاده از چند طرح تحلیل رگرسیون سلسلهمراتبی انجام شد. نتایج طرحهای تحلیل رگرسیون نشان داد در حالیکه تفاوت بین دانشجویان ایرانی و سوئدی از نظر روابط ساختار ـ محور وقایع منفی زندگی، استرس تحصیلی و بهزیستی ذهنی از نظر آماری معنادار نبود، اما، نتایج مقایسههای درونگروهی نشان داد که در بین دانشجویان ایرانی در مقایسه با دانشجویان سوئدی، وقایع منفی زندگی در پیشبینی استرس تحصیلی و مؤلفههای شناختی و هیجانی بهزیستی ذهنی، و استرس تحصیلی در پیشبینی بهزیستی ذهنی از توان نسبی بالاتری برخوردار بودند. نتایج پژوهش حاضر در پیشبینی بهزیستی ذهنی، بر تشابه ویژگیهای کارکردی وقایع منفی زندگی و استرس تحصیلی دانشجویان ایرانی و سوئدی تأکید میکند.
مژگان پاتو، علیرضا مرادی، عباسعلی اللهیاری، مهرداد پاینده،
دوره 9، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده
سازگاری با سرطان یک متغیر روان شناختی مهم در سلامت جسمی و روان شناختی بیماران سرطانی است. پژوهش حاضر با هدف بررسی ساختار عاملی و ویژگی های روان سنجی مقیاس کوتاه سازگاری با سرطان در یک نمونه ی بزرگسال ایرانی انجام شد. بدین منظور نمونه ای مشتمل بر 320 نفر از بیمارن سرطانی از بیمارستان ها و کلینیک های آنکولوژی شهرهای کرمانشاه و شیراز به شیوه ی در دسترس انتخاب و پرسشنامه ی نسخه ی کوتاه سازگاری روانی با سرطان بر روی آنها اجرا شد، تعداد 100 نفر از آزمودنی ها، پرسشنامه ی اضطراب و افسردگی بیمارستانی را نیز تکمیل نمودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری تحلیل عاملی تأییدی و اکتشافی، روایی تم و به منظور همسانی درونی از ضرایب آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی وجود پنج عامل در Mini-MAC را تأیید نمود. مقادیر شاخص های برازش نیز در حد قابل قبولی قرار داشتند. همبستگی معنادار میان خرده مقیاس های Mini-MAC و پرسشنامه ی اضطراب و افسردگی بیمارستانی نیز نشان می دهد که این مقیاس از روایی تشخیصی مناسبی برخوردار است. نتایج ضرایب آلفای کرونباخ برای خرده درماندگی/ ناامیدی 94/0، اجتناب شناختی76/0، دلمشغولی نگران کننده90/0، تقدیر گرایی77/0، روحیه ی مبارزه80/0 و کل مقیاس نیز 84/0 به دست آمد. نتایج با تأیید ساختار پنج عاملی مقیاس Mini-MAC و نیز وجود اعتبار و روایی مناسب نشان می دهد که این مقیاس جهت سنجش ابعاد سازگاری روانی با سرطان از توان لازم برخوردار است.
سارا مرادی کلارده، فریدون یاریاری، محمدحسین عبداللهی،
دوره 10، شماره 3 - ( دوره دهم، شماره سوم، پاییز ۱۳۹۵ 1395 )
چکیده
کاربرد تحریک مغزی که شامل روش های تهاجمی و غیرتهاجمی است، امروزه در زمینه علوم اعصاب شناختی شروع به رشد کرده است. هدف از انجام این مطالعه، بررسی اثرات تحریک الکتریکی فراجمجمه ای منطقه پیش پیشانی پشتی جانبی بر کاهش ولع سیگار و میزان استرس می باشد. بنابراین، بااستفاده از روش نمونه گیری در دسترس و گلوله برفی در جمعیت سیگاری استان البرز، 20 نفر انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل تخصیص داده شدند. ابزار مورد استفاده دراین پژوهش، پرسشنامه ولع سیگار(SUQ) و خرده مقیاس استرس از پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس(DASS) بود. تحلیل های کوواریانس و آزمون t نمرات افتراقی نشان داد که گروه آزمایشی در مرحله پس آزمون در ولع و استرس کاهش معناداری نسبت به گروه کنترل داشته است.( به ترتیب با معناداری 035/0 و 000/0 ، 05/0>P) به علاوه، تعداد نخ سیگارهای مصرفی پس از مداخله کاهش معنادری را نشان می دهد. (029/0 ، 05/0>P) به طور کلی، روش تحریک الکتریکی فراجمجمه ای در کاهش ولع و میزان استرس موثر بوده است.
مریم عظیمی، علیرضا مرادی، جعفر حسنی،
دوره 11، شماره 1 - ( دوره یازدهم، شماره اول، بهار 1396 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بیخوابی حضوری و مبتنی بر اینترنت بر راهبردهای تنظیم شناختی هیجان افراد مبتلا به همبودی بیخوابی با افسردگی بود. طرح پژوهش شبه تجربی از نوع پیشآزمون-پسآزمون و پیگیری برای دو گروه آزمایشی و کنترل بود. با استفاده از روش نمونهگیری دردسترس، چهل و پنج نفر از کارکنان و اساتید دانشگاه که در پرسشنامه کیفیت خواب پترزبورگ و پرسشنامه افسردگی بک نمره بالاتر از برش کسب کردند و از طریق مصاحبه تشخیصی بر اساس ملاکهای تشخیصیDSM-5، افسردگی و بیخوابی داشتند، انتخاب شدند. با استفاده از گمارش تصادفی، در هر سه گروه، 15 نفر جایگزین شدند. گروههای آزمایش 6 جلسه درمان شناختی-رفتاری برای بیخوابی دریافت کردند. نتایج نشان داد اجرای حضوری پروتکل درمان درکاهش نمرات فاجعهسازی، افزایش قدرت درک دیدگاه دیگران و تمرکز مجدد بر برنامهریزی موثرتر از روش اجراء با استفاده از اینترنت بود. دو گروه آزمایشی در راهبردهای نشخوار فکری، تمرکز مجدد مثبت، ملامت دیگران و ملامت خویش با گروه کنترل تفاوت معنی داری داشتند، اما در ارزیابی مجدد مثبت و پذیرش بین سه گروه تفاوتی دیده نشد. بر اساس یافتههای پژوهش هر دو شیوه اجرای درمان در بهبود راهبردهای تنظیم شناختی هیجان موثر است
نرگس نقوی، مهدی اکبری، علیرضا مرادی،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان1396، دوره 11، شماره 2 1396 )
چکیده
پژوهش حاضر به ارزیابی مدلی پرداخته است که نقش پیشبینیکنندگی بینظمیِ هیجانی، عدم تحمل بلاتکلیفی، اجتناب تجربهگرایانه و افکار تکرارشوندۀ منفی را در کمالگرایی مثبت و منفی، بررسی میکند. روش: در یک طرح پژوهش مقطعی، 412 دانشجوی کارشناسی دانشگاه تهران، علامه طباطبایی و خوارزمی با استفاده از نمونهگیری در دسترس شرکت کردند. این دانشجویان مقیاس کمالگرایی مثبت و منفی، پرسشنامۀ افکار تکرارشوندۀ منفی، مقیاس مشکل در تنظیم هیجان، مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی و پرسشنامۀ اجتناب تجربهگرایانه را تکمیل کردند. دادهها با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. یافتهها: بینظمی هیجانی هم بهصورت مستقیم و هم غیرمستقیم (بهواسطۀ افکار تکرارشوندۀ منفی) با کمالگرایی مثبت ارتباط معنیداری ندارد. اما بهصورت مستقیم و غیرمستقیم با کمالگرایی منفی ارتباط معنیدار دارد. عدم تحمل بلاتکلیفی تنها بهصورت مستقیم با کمالگرایی مثبت ارتباط معنیدار دارد و بهصورت مستقیم و غیرمستقیم با کمالگرایی منفی ارتباط معنیدار دارد. اجتناب تجربهگرایانه بهصورت مستقیم با کمالگرایی مثبت ارتباط معنیدار دارد و بهصورت مستقیم و غیرمستقیم با کمالگرایی منفی ارتباط معنیدار ندارد. متغیرهای بینظمی هیجانی، عدم تحمل بلاتکلیفی، اجتناب تجربهگرایانه، بهطورکلی قادر به پیشبینی 12درصد از کمالگرایی مثبت، 64درصد از کمالگرایی منفی و 58درصد از افکار تکرارشوندۀ منفی هستند. نتایج نشان داد که کمالگرایی مثبت و منفی دو مدل ساختاری متفاوت هستند و افکار تکرارشوندۀ منفی تنها در ارتباط کمالگرایی منفی با برخی متغیرهای برآیندی، نقش واسطهای ایفا میکند
اصغر نوروزی، علیرضا مرادی، کریم زمانی، جعفر حسنی،
دوره 11، شماره 3 - ( پاییز 1396، دوره 11، شماره 3 1396 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی معنادرمانی مبتنی بر اندیشه های مولانا با درمان پذیرش و تعهد بر بهزیستی روانشناختی سالمندان انجام شد. روش پژوهش، تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. نمونه پژوهش شامل 66 نفر (46 زن و 20 مرد) بود که با روش نمونهگیری تصادفی ساده از میان سالمندان مراجعه کننده به مراکز توانبخشی سالمندان روزانه بهزیستی شهرستان ساری انتخاب و به روش تصادفی در سه گروه آزمایشی (دو گروه) و کنترل جایگزین شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه بهزیستی روانشناختی استفاده شد. برای گروه آزمایشی اول معنادرمانی مبتنی بر اندیشه های مولانا طی 8 جلسه 75 دقیقه ای آموزش داده شد و برای گروه آزمایشی دوم درمان پذیرش و تعهد به مدت 8 جلسه 75 دقیقه ای ارائه شد و در این مدت گروه کنترل هیچگونه مداخله ای دریافت نکردند. نتایج آزمون تحلیل واریانس مختلط نشان داد معنادرمانی مبتنی بر اندیشه های مولانا و درمان پذیرش و تعهد موجب افزایش بهزیستی روانشناختی و مؤلفه های آن در سالمندان میشود (P<0.01). هم چنین، یافته ها نشان داد بین اثربخشی دو گروه معنادرمانی و درمان پذیرش و تعهد بر بهزیستی روانشناختی سالمندان تفاوت معناداری وجود ندارد. براساس سافته ها می توان استدلال کرد که اندیشه های مولانا می تواند منبع خوبی برای غنی سازی مداخلات روان شناختی برای سالمندان محسوب شود.
بتول احدی، فاطمه مرادی،
دوره 12، شماره 3 - ( دوره دوازدهم، شماره سوم 1397 )
چکیده
عدمتحمل بلاتکلیفی، نوعی سوگیری شناختی است که بر چگونگی دریافت، تفسیر و واکنش فرد به یک موقعیت نامطمئن در سطوح هیجانی و شناختی و رفتاری تأثیر میگذارد. همهی پژوهشهای انجامشده در سراسر کشور طی سالهای 1389 تا 1396 گردآوری و بررسی شدند و تعداد دوازده پژوهش انجامگرفته در زمینهی عدمتحمل بلاتکلیفی، با بهرهگیری از ابزار فهرست بازبینی گزینش پژوهشها، از نظر فنی و روششناختی، شامل روش نمونهگیری درست، روش پژوهشی و آماری صحیح و مناسب و روایی و پایایی مناسب پرسشنامهها انتخاب شدند. برای این منظور از بین پژوهشها، پژوهشهایی که ازلحاظ روششناختی مورد قبول بودند، انتخاب و فراتحلیل شدند. مفروضههای همگنی و خطای انتشار مورد بررسی قرار گرفتند. ضریب اندازهی اثر با استفاده از نرمافزارجامع فراتحلیل(CMA-2)ارزیابی شد. براساس نتایج فراتحلیل، باورهای فراشناختی بالاترین اثر و پس از آن، بالاترین اندازههای اثر، بهترتیب مربوط به استرس، ناتوانی برای انجام عمل و افکار تکرارشونده منفی بود و اندازهی اثر بازداری رفتاری و فعالسازی رفتاری ازلحاظ آماری معنادار نشد؛ ازاینرو، مدنظر قراردادن متغیرهای گفتهشده در تدوین مداخلات درمانیِ مربوط به عدمتحمل بلاتکلیفی، میتواند به کارآمدی هرچه بیشتر این مداخلات کمک کند.
سید اسماعیل حسینی، محمد پویان، علیرضا ولیزاده، علیرضا مرادی،
دوره 12، شماره 4 - ( دوره دوازدهم، شماره چهار 1397 )
چکیده
مطالعهی دورههای افسردگی اساسی و عوامل مؤثر بر آنها، برای درک ماهیت این اختلال و تدوین راهبرد درمانی مؤثرتر، ضروری است. مدت زمان تقریبی دیرش یک دوره اختلالافسردگی اساسی به صورت متوسط بین 3 تا 12 ماه است؛ درحالیکه این نسبت برای دورههای مزمن تا 24 ماه طول میکشد. هدف این پژوهش، مدلسازی دینامیکی نحوهی تأثیر داروهای ضد افسردگی و درمانهای شناختی رفتاری موج سوم، بر دوره های اختلال افسردگی، با استفاده از مدل دینامیکی مرتبه دوم بود. با استفاده از برنامه نویسی متلب و تغییر پارامترهای مدل، که هر کدام بیانگر یک عامل مؤثر در اختلال افسردگی است، نحوهی تأثیر درمانها، بر روی دوره های افسردگی بیماران، در بازهی زمانی یک عمر طبیعی 64 ساله، مدل سازی شد. دورههای افسردگی اساسی، قبل و بعد از درمان با داروهای ضدافسردگی نظیر ایمیپرامین ویا معادل آن و درمان بهروش تعهد و پذیرش مبتنی بر توجه آگاهی و رفتاردرمانی دیالکتیکی، برای بیمارانی، که به مدت 14 هفته خدمات درمانی، دریافت کردند، به دست آمد. یافتهها نشان داد، برای بیشتر افراد دارای اختلال افسردگی اساسی، عود پس از بهبودی، پدیدهای رایج است. مدت زمان بهبودی از افسردگی، در شرایط عدم دریافت درمان، بیش از 144 ماه، با دریافت داروهای ضدافسردگی 71 ماه، با رفتاردرمانی دیالکتیکی 68 ماه، و برای ترکیب مداخله داروهای ضدافسردگی و رفتاردرمانی دیالکتیکی 59 ماه، است. نتایج مدلسازی دینامیکی نشان داد، که ترکیب دو مداخله، روش تعهد و پذیرش همراه با رفتاردرمانی دیالکتیکی و درمان دارویی، نتایج بهتری در درمان افسردگی و پیشگیری از عود دارد. این روش ترکیبی، در حدود 10 ماه، مدت زمان لازم برای بهبودی از افسردگی را کاهش میدهد.
مریم پاینده داری نژاد، دکتر علیرضا مرادی، دکتر جعفر حسنی، دکتر ربابه نوری،
دوره 15، شماره 1 - ( دوره پانزده، شماره اول، بهار 1400 )
چکیده
مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه بین آمیختگی شناختی، حس انسجام، نشخوار فکری و پریشانی روانشناختی در بیماران مبتلابه سرطان با نقش میانجی بدتنظیمی هیجان انجام شد. در قالب یک پژوهش همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری از بینتمامی بیماران زن و مرد مبتلا به یکی از انواع سرطانهای(پستان، خون، رحم، حنجره و روده بزرگ) مراجعهکننده به بیمارستانها و دیگر مراکز درمانی خصوصی و دولتی شهر تهران در سه ماهه دوم سال 1399 با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس 200 نفر انتخاب شدند. مقیاس DASS-21، مقیاس نشخوارفکری، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان، پرسشنامه حس انسجام و پرسشنامه آمیختگی شناختی جهت گردآوری یافتهها مورد استفاده قرار گرفت. دادهها با استفاده از روش پیشرفته آماری مدل یابی معادلات ساختاری، با کاربرد نرمافزار Smart pls3 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در مرحله نخست نتایج نشان داد که مدل مفروض مبنی بر رابطه بین آمیختگی شناختی، حس انسجام، نشخوار فکری و پریشانی روانشناختی در بیماران مبتلابه سرطان با نقش میانجی بدتنظیمی هیجان از برازش لازم با یافتهها برخوردار است. در ادامه نتایج به دست آمده از ضرایب رگرسیونی استاندارد مدل مفروض پژوهش، رابطه مستقیم بین نشخوار فکری با بدتنظیمی هیجانی (001/0P=؛ 50/11=T؛638/0=β) و رابطه بدتنظیمی هیجانی با پریشانی روان شناختی در بیماران مبتلا به سرطان را مورد تائید قرار داد (001/0P=؛ 48/5=T؛514/0-=β). درحالی که رابطه مستقیم بین آمیختگی شناختی و پریشانی روان شناختی (096/P=؛ 66/1=T؛198/0=β) و بین حس انسجام با پریشانی روان شناختی (472/P=؛ 719/0=T؛041/0-=β) دربیماران مبتلا به سرطان مورد تائید قرار نگرفت. همچنین تجزیه و تحلیل یافتههای پژوهش حاکی از نقش میانجی کامل بدتنظیمی هیجانی در رابطه بین آمیختگی شناختی و حس انسجام با پریشانی روان شناختی بود، درحالی که بدتنظیمی هیجانی بین نشخوار فکری و پریشانی روان شناختی نقش میانجی جزئی داشت. از این رو با توجه به روابط ساختاری بین متغیرهای مورد بررسی و مشخص شدن نقش بدتنظیمی هیجانی به عنوان متغیر میانجی در این رابطه، می تواند گام نخست در جهت شناسایی متغیرهای دخیل در پریشانی روان شناختی در بیماران مبتلا به سرطان و به دنبال آن طراحی و به کارگیری برنامههای آموزشی و توان بخشی مبتنی بر شواهد در جهت کاهش درد و رنج روان شناختی در بیماران مبتلا به سرطان باشد و مورد توجه تیم سلامت روان این بیماران قرار گیرد.
دانشجوی دکترا مریم اکبرزاده، دکتر پرویز صباحی، دکتر پروین رفیعی نیا، دکتر افسانه مرادی،
دوره 15، شماره 2 - ( دوره پانزده، شماره دوم، تابستان 1400 )
چکیده
هدف از این مطالعه مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCT) و تحریک الکتریکی مستقیم از روی جمجمه(tDCS) بر بهبود شدت درد و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا می باشد. این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی- گروه آزمایش و شم با پیش آزمون-پس آزمون بود. جامعه آماری این پژوهش را بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا تشکیل داده اند. نمونه گیری به صورت موارد در دسترس صورت گرفت و تعداد ۳۶ نفر در این پژوهش انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه MCBT، tDCS و شم قرار گرفتند. بیماران قرار گرفته در گروه های آزمایش و شم دو نوبت یعنی پیش از مداخله MBCT و tDCS(در دو گروه آزمایش) و پس از آن، دو پرسشنامه شدت درد مک گیل و پرسشنامه ۳۶ سوالی کیفیت زندگی را تکمیل نمودند. نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیره نشان داد که در مورد متغیر شدت درد، با اینکه هر دو درمان در مقایسه با گروه شم اثر بخش بودند، ولی اختلاف معناداری میان اثربخشی دو درمان با یکدیگر مشاهده نشد(p<0.05). در زمینه کیفیت زندگی، تاثیر معناداری در درمان tDCS مشاهده نشد، در حالی که درمان MBCTدر مقایسه با گروه شم و نیز در مقایسه با tDCS به طور معناداری تاثیر گذار بود(p<0.05) یافته های این پژوهش نتایج قابل توجهی را در زمینه تاثیرگذاری شناخت درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی و همچنین تحریک الکتریکی مستقیم از روی جمجمه بر بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا نشان داد که می تواند در بهبود این بیماران و کاهش هزینه های درمانی آنها به درمانگران کمک کند.
یاسمن قائمی زاده، علیرضا مرادی، هادی پرهون،
دوره 16، شماره 2 - ( دوره شانزده، شماره دوم ، تابستان 1401 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش کنترل شناختی و ویژگی های حافظه مثبت، با در نظر گرفتن نقش واسطه ای پردازش شناختی و خستگی شناختی در علائم استرس پس از رویداد آسیب زا در افراد دارای تجربه ترومای سیل، انجام گرفت. نمونه ای به حجم 280 نفر از میان افراد متاثر از سیل ساکن در شهرهای گنبد، گمیشان و آق قلا انتخاب شد. جهت جمع آوری داده ها از چک لیست PTSD برای غیر نظامیان؛ مقیاس پردازش شناختی تروما؛ پرسشنامه تجارب حافظه؛ مقیاس خستگی ذهنی؛ مقیاس هوش وکسلر بزرگسالان؛ آزمون رنگ واژه استروپ و آزمون ویسکانسین استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار های Smart pls3 و SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در پژوهش حاضر رابطه مستقیم میان پردازش شناختی و نشانگان PTSD مورد تایید قرار نگرفت، اما پردازش شناختی در رابطه بین کنترل شناختی با نشانگان PTSD در افراد دارای تجربه سیل نقش میانجی کامل و در رابطه بین حافظه مثبت با نشانگان PTSD نقش میانجی جزئی داشت. همچنین خستگی شناختی در رابطه بین کنترل شناختی با نشانگان PTSD و در رابطه بین حافظه مثبت و نشانگان PTSD در افراد دارای تجربه سیل نقش میانجی جزئی را ایفا کرده است. همچنین مدل پژوهش از برازش مطلوبی با داده ها برخوردار بود. این نتایج می تواند گام نخست در جهت شناسایی متغیر های دخیل در نشانگان PTSD در افراد دارای تجربه سیل و به کارگیری برنامه های آموزشی و توان بخشی مبتنی بر شواهد در جهت کاهش درد و رنج روانشناختی در این افراد باشد
آقای سالار سیدمجیدی، دکتر کیوان صالحی، دکتر یاسر مدنی، دکتر سمیه شاهمرادی،
دوره 17، شماره 1 - ( دوره هفدهم ، شماره اول، بهار 1402 )
چکیده
تمایزیافتگی خود، پدیدهای بافتارمند، فرهنگی و وابسته به شرایط محیطی و اجتماعی است که در فرآیندی پویا و تحت تأثیر شرایط و عوامل مختلفی شکل گرفته و تجربه میشود. با توجه به همین موضوع، این پرسش مطرح شد که مؤلفههای زیربنایی در شکلگیری تمایزیافتگی خود چیست؟ بدین منظور از رویکرد کیفی، طرح نظاممند نظریۀ برخاسته از دادهها در سطح نظمدهی مفهومی بهرهگیری شد. از طریق نمونهگیری نظری و با توجه به اشباع نظری در گردآوری دادهها با 17 نفر مصاحبۀ نیمهساختاریافته اجرا شد. تحلیل دادهها با استفاده از مرحلۀ اول شیوۀ کدگذاری استراوس و کوربین انجام پذیرفت. پس از تحلیل دادهها، 112 کد اولیه شناسایی شد، سپس در فرآیند ادغام و مقایسه، 28 زیرمقوله تدوین شده و در قالب 3 مقولۀ اصلیِ استقلال فکری، هویتطلبی و منزلت اجتماعی دستهبندی و معرفی گردید. یافتهها نشان میدهند که تمایزیافتگی خود، به شکل افکار، رفتارها و نگرشهای مستقلانه و منحصر به فرد به همراه هویتطلبی با تأکید بر توانمندیها و منزلت اجتماعی و رفتارهای مقتضی پدیدار شده و جریان مییابد. در نتیجه، در شکلگیری تمایزیافتگی خود، مؤلفههای زیربنایی عمدتاً به صورت استقلال فکری تجربه میشود اما هویتطلبی و منزلت اجتماعی بخشی دیگری از این مؤلفهها را به خود اختصاص دادهاند که در فرهنگ ایرانی تجربه میشوند. یافتههای مطالعۀ حاضر علاوه بر غنیسازی دانش بومی و راهنمایی برای پژوهشهای آتی، شناخت عمیقتر این ویژگی روانشناختی را در بستر فرهنگی فراهم نمود که میتواند پیامدهای عملی ویژهای نیز در مشاوره و خانوادهدرمانی با توجه به مباحث چندفرهنگی داشته باشد.
خانم ساناز نبی پور، دکتر علیرضا مرادی، دکتر ربابه نوری، دکتر هادی پرهون، دکتر مریم مقدسین،
دوره 17، شماره 1 - ( دوره هفدهم ، شماره اول، بهار 1402 )
چکیده
اضطراب مرگ در بیماران مبتلا به سرطان پیشرفته که امید به زندگی پایینی دارند تجربه رایجی است. مطالعه حاضر ویژگیهای روانسنجی نسخه فارسی مقیاس پریشانی مرگ و مردن در بیماران مبتلا به سرطان پیشرفته را مورد بررسی قرار داده است. شرکتکنندگان در این مطالعه شامل 200 بیمار مبتلا به سرطان پیشرفته (102 نفر زن و 98 نفر مرد) مراجعه کننده به بیمارستانها و کلینیکهای سطح شهر تهران بودند. میانگین سنی شرکتکنندگان در این پژوهش 71/9±73/37 سال بود. شرکتکنندگان نسخه فارسی DADDS و مقیاس سلامت بیمار (PHQ-9) و مقیاس کوتاه اضطراب فراگیر (GAD-7) را تکمیل کردند. ویژگیهای روانسنجی نسخه پارسی DADDS با استفاده از همسانی درونی، پایایی باز آزمایی، روایی همگرا بر اساس همبستگی با نمرات (PHQ-9 و GAD-7) و روایی سازه با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری (SEM) جهت ارزیابی برازش ساختار تک عاملی و دوعاملی از نسخه انگلیسی DADDS مورد بررسی قرار گرفت. یافتهها نشان داد که نسخه فارسی DADDS دارای پایایی مطلوب (همسانی درونی بین 67/0 تا 91/0 و پایایی باز آزمایی بین 73/0 تا 89/0) و روایی همگرای مناسب از طریق همبستگی با PHQ-9 و GAD-7 در دامنه بین (47/0 تا 51/0) قرار داشت. همچنین با توجه به اعتبار سازه، SEM نشان داد که مدل دوعاملی بهترین مدل برازش برای DADDS در زبان پارسی است.یافتههای پژوهش ما نشان داد که نسخه پارسی DADDS یک مقیاس دوعاملی معتبر است که پریشانی مربوط به کوتاهی زمان ادراک شده و روند مرگ در افراد مبتلا به سرطان پیشرفته در ایران را ارزیابی میکند.
ابوالفضل مرادی، دکتر مهران آزادی، دکتر زهره موسی زاده،
دوره 18، شماره 3 - ( دوره هجدهم ، شماره سوم، پاییز 1403 )
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مدل یابی معادلات ساختاری دلزدگی زناشویی براساس طرحواره های ناسازگار اولیه ، انتظارات زناشویی و پردازش اطلاعات هیجانی با نقش واسطه ای خودپنداره جنسی در زنان متقاضی طلاق شهر شیراز انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زنان متقاضی طلاق مراجعه کننده به دادگاه های خانواده در سال 1402 تشکیل دادند. از بین جامعه آماری تعداد 320 نفر به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه دلزدگی زناشویی پاینز (1996)، پرسشنامه طرحواره یانگ ( 2003)، پرسشنامه انتظارات زناشویی امیدوار و همکاران ( 1389)، پرسشنامه پردازش اطلاعات هیجانی باکر و همکاران (۲۰۰۷) و پرسشنامه خودپنداره جنسی اسنل (1995) بود. دادههای جمعآوری شده، با استفاده از مدلیابی معادلات ساختاری (SEM) تجزیه و تحلیل شد. نتایج حاصل از روابط مستقیم متغیرهای پژوهش نشان داد که بین طرحواره های ناسازگار اولیه، انتظارات زناشویی و پردازش اطلاعات هیجانی با دلزدگی زناشویی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد . هم چنین طرحواره های ناسازگار اولیه، انتظارات زناشویی و پردازش اطلاعات هیجانی علاوه برتاثیر مستقیم ازطریق خودپنداره جنسی با دلزدگی زناشویی اثرغیرمستقیم مثبت ومعناداردارند. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که خودپنداره جنسی به عنوان یک متغیرمیانجی توانست رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه، انتظارات زناشویی و پردازش اطلاعات هیجانی را تبیین نماید.