جستجو در مقالات منتشر شده


415 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي

حوا محمودزاده کناری، افسانه خواجوند خوشلی، جوانشیر اسدی،
دوره 19، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان هیجان‌مدار بر کاهش حساسیت اضطرابی و عدم تحمل بلاتکلیفی در دانش‌آموزان مبتلا به اختلال وسواسی–اجباری بود. این مطالعه به شیوه نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون–پس‌آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل دانش‌آموزان دختر دوره دوم متوسطه مبتلا به اختلال وسواسی–اجباری در سال تحصیلی ۱۴۰۳–۱۴۰۴ در شهر بابلسر بود. از میان آن‌ها، ۳۰ نفر به‌صورت هدفمند انتخاب و به‌طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه ۱۵ نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای تحت درمان هیجان‌مدار قرار گرفت، در حالی‌که گروه کنترل هیچ‌گونه مداخله‌ای دریافت نکرد. ابزارهای گردآوری داده شامل پرسشنامه حساسیت اضطرابی (ASI) و مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (IUS) بود که در دو مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون اجرا شدند. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس (ANCOVA) و آزمون حداقل تفاوت معنادار تحلیل شد. نتایج نشان داد درمان هیجان‌مدار به‌طور معناداری موجب کاهش حساسیت اضطرابی و عدم تحمل بلاتکلیفی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل گردید (p<0.01). بر این اساس، می‌توان نتیجه گرفت درمان هیجان‌مدار رویکردی مؤثر برای کاهش مؤلفه‌های شناختی–هیجانی مرتبط با اختلال وسواسی–اجباری در نوجوانان است.

عدنان واعظی، دکتر حسین بیگدلی، دکتر محسن احمدی طهور،
دوره 19، شماره 2 - ( 6-1404 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، تبیین مدل ساختاری جهت‌گیری اهداف پیشرفت نوجوانان بر اساس طرحواره‌های هیجانی و پردازش حافظه فعال در بافت سلامت روانی بود. این مطالعه از نوع توصیفیهمبستگی و با رویکرد مدل‌سازی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش‌آموزان مقطع متوسطه دوم در سال تحصیلی ۱۴۰۳۱۴۰۴ بود که از میان آن‌ها، ۳۱۵ نفر به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و پس از اعمال ملاک‌های ورود و خروج، داده‌های ۳۰۰ نفر وارد تحلیل شد. ابزار گردآوری داده‌ها شامل پرسشنامه جهت‌گیری هدف الیوت و مک‌گریگور (2001)، مقیاس طرحواره‌های هیجانی لیهی (2002) و مقیاس حافظه فعال نلسون کاون (2005) بود. داده‌ها با استفاده از روش مدل‌سازی معادلات ساختاری و نرم‌افزار PLS تحلیل شدند. یافته‌ها نشان داد که طرحواره‌های هیجانی و حافظه فعال، هر دو به‌طور مستقیم و مثبت بر ابعاد مختلف جهت‌گیری اهداف پیشرفت اثر دارند و حافظه فعال نقش میانجی معناداری در رابطه بین طرحواره‌های هیجانی و اهداف پیشرفت ایفا می‌کند. مدل پیشنهادی از برازش مناسبی برخوردار بود. نتایج این پژوهش بر اهمیت هم‌زمان عوامل هیجانی و شناختی در شکل‌گیری اهداف پیشرفت نوجوانان تأکید دارد و می‌تواند راهنمای مداخلات آموزشی و روان‌شناختی برای ارتقای انگیزش تحصیلی آنان باشد.

دکتر محمود زیوری رحمان، خانم سمیه پور مجاهد، آقا علی قارداشی،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

براساس گزارش سازمان جهانی بهداشت، خودکشی یکی از علل عمده مرگ‌ومیر در بین جوانان و نوجوانان است. در ایران نیز، آمارهای موجود نشان‌دهنده افزایش میزان خودکشی، به‌ویژه در میان نوجوانان، می‌باشد که این امر نیازمند تحلیل و بررسی دقیق‌تری است. بنابراین، شناسایی علل اقدام به خودکشی در نوجوانان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در این راستا این پژوهش، با هدف تبیین پدیدارشناسانه تجربه زیسته دختران نوجوان از علل اقدام به خودکشی انجام شد. پژوهش حاضر از نوع کیفی و بر مبنای رویکرد پدیدارشناسی توصیفی با استفاده از تکنیک تحلیل مضمون انجام شد. نمونه پژوهش شامل 16 نفر از دانش‌آموزان دختر مقطع متوسطه دوم در شهر همدان است که در سال 1402 اقدام به خودکشی کرده‌اند. این نمونه با استفاده از روش نمونه‌گیری هدفمند و تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شد. داده‌ها از طریق مصاحبه‌های عمیق و نیمه‌ساختاریافته جمع‌آوری شده و برای تحلیل آن‌ها از روش 7 مرحله‌ای کلایزی استفاده گردید. نتایج تحلیل داده‌ها منجر به استخراج 9 مضمون اصلی و 21 مضمون فرعی شد که مضامین اصلی به‌صورت زیر طبقه‌بندی گردید: 1) فشارهای خانوادگی، 2) فشارهای اجتماعی و فرهنگی، 3) عوامل روانی و احساسی، 4) تجارب عاطفی و زندگی، 5) سبک فرزندپروری، 6) روابط اجتماعی و دوستان، 7) فقدان مهارت‌های مقابله‌ای و حل مسئله، 8) فشارهای محیط مدرسه و نظام آموزشی، 9) عوامل محیطی و اجتماعی. این پژوهش نشان می‌دهد که اقدام به خودکشی در دختران نوجوان، پدیده‌ای پیچیده و چندبعدی است که تحت تأثیر ترکیبی از عوامل مختلف قرار دارد. از این‌رو، به منظور پیشگیری و مداخلات مؤثر، لازم است که توجه به ابعاد مختلف فردی، خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌های حمایتی لحاظ شود. همچنین، این تحقیق ضرورت توجه ویژه به مهارت‌های مقابله‌ای، حمایت‌های روانی و تغییرات در محیط‌های اجتماعی مانند خانواده و مدرسه را به‌عنوان راهکارهایی جهت کاهش رفتارهای خودکشی در دختران نوجوان برجسته می‌سازد.

خانم مرضیه سادات حجازی، دکتر رویا مشاک،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

هدف از این پژوهش پیش‌بینی اضطراب سلامت براساس اجتناب تجربی و شفقت به خود با میانجی‌گری دشواری تنظیم هیجان در مادران کودکان با اختلال طیف اوتیسم بود. روش تحقیق از نوعتوصیفی- همبستگی و جامعه آماری این پژوهش کلیه مادران کودکان با اختلال طیف اوتیسم در استان اصفهان در سال1403 -1402 بود که تعداد 250 نفر به عنوان حجم نمونه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه اضطراب سلامت سالکوسکیس و وارویک (2002)،  پرسشنامه اجتناب تجربی بوند و همکاران (2011)،  پرسشنامه شفقت به خود ریس و همکاران (2011)، پرسشنامه دشواری تنظیم هیجان گراتز و روئمر (2004)، بوده است. داده­ها با استفاده روش تحلیل مسیر و نرم‌افزارهای SPSS26 و AMOS18  موردتحلیل قرارگرفتند. یافته ها نشان داد که اضطراب سلامت براجتناب تجربی، اضطراب سلامت برشفقت به خود،  اضطراب سلامت بردشواری تنظیم هیجان،  اجتناب تجربه ای بر دشواری تنظیم هیجان، شفقت به خود بر دشواری تنظیم هیجان رابطه مستقیم و معناداری دارد. اضطراب سلامت براساس اجتناب تجربی با میانجی‌گری دشواری تنظیم هیجان و اضطراب سلامت براساس شفقت به خود با میانجی‌گری دشواری تنظیم هیجان رابطه غیرمستقیم و معناداری دارند. در نتیجه می توان بیان کرد که این پژوهش می‌تواند به ارائه مداخلات هدفمندتر و موثرتر برای  کاهش اضطراب سلامت مادران کودکان با اختلال طیف اوتیسم  کمک کند.  همچنین  نتایج این پژوهش می‌تواند به بهبود درک و حمایت از این مادران منجر شود.

دکتر مژگان اگاه هریس، دکتر مهدیه رحمانیان، دکتر عزت‌اله کردمیرزا نیکوزاده، آقای سروش پورموسی آبکنار،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش برانگیختگی مرتبط با استرس در بیماران با مشکلات دستگاه تنفسی بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش­آزمون- پس­آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه بیماران با مشکلات دستگاه تنفسی در سال 1403 بود که از این جامعه تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه جایگذاری شدند. همه آنها قبل از اجرای مداخله پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن و همکاران (1983) را تکمیل کردند. پس از آن گروه آزمایش مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را در 8 جلسه 90 دقیقه و هفته‌ای یکبار دریافت کردند. داده­های پژوهش، به ­روش تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر مورد تجزیه ­و ­تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد در برانگیختگی مرتبط با استرس بین دو گروه در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>p) و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در کاهش برانگیختگی مرتبط با استرس موثر بوده است (05/0>P). بر این اساس می­توان گفت استفاده از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می­تواند در کاهش برانگیختگی مرتبط با استرس در بیماران با مشکلات دستگاه تنفسی موثر باشد.
 
لیلا کبیری، ملوک خادمی اشکذری، سعید اکبری زردخانه، کیوان صالحی، حسین پورشهریار،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

چکیده
تحولات فزاینده فرهنگی_اجتماعی در سال­های اخیر و نیز، آمار بالای مشکلات سلامت­روان­شناختی در سنین حساس نوجوانی و خلأ پژوهشی در این زمینه، اهمیت واکاوی عوامل ایجاد احساس حال خوب در نوجوانان را آشکارتر می­سازد. هدف پژوهش حاضر، شناسایی شرایط احساس حال خوب و ارائه مدل مفهومی بهزیستی در نوجوانان ایرانی بود. در مطالعه حاضر، رویکرد کیفی، دیدگاه سازاگرایانه و طرح پژوهش نظریه داده­بنیاد با هدف نظم‌دهی مفهومی به­کار گرفته شد. جامعه مورد مطالعه، نوجوانان ایرانی ساکن عمدتا شهر قزوین در بازه سنی 16 تا 19 سال بودند که به­ روش نمونه­گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع­آوری داده­ها طی سال­های 1403 تا 1404 از مصاحبه نیمه­ساختار یافته حضوری استفاده شد و کدگذاری بر اساس طرح چارمز، طی دو مرحله کدگذاری اولیه و متمرکز به­صورت دستی انجام شده و مرتب­سازی مضمون­ها به کمک نرم افزار اکسل 2019 صورت گرفت که در نتیجه آن، دوازده مفهوم اصلی شامل شامل مشغولیت، خوش­بینی، شادکامی، رابطه با خود، رابطه با دیگران، رابطه با خدا، رابطه با هستی، سلامت خود و خانواده، رشد شخصی، اجتماع شکوفا، ارزش‌های اخلاقی و امکانات مادی به­دست آمد که هر کدام دارای مقوله­ها، زیرمقوله­هایی می­باشند. نتایج این پژوهش، رهیافت­هایی برای سیاست­گذاران و پرورش­کاران به­منظور فراهم­سازی بستر مناسب برای ایجاد احساس حال خوب و در نتیجه، افزایش سطح بهزیستی نوجوانان که می­توانند نقش مؤثری در ساختن جامعه ایفا کنند، دارد

آقای محمد فرهوش، آقای محمود نجفی،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

هدف پژوهش طراحی و اعتباریابی پرسشنامه اختلال شخصیت وسواس جبری بود. پژوهش حاضر از نوع توصیفی (همبستگی) بود. ابتدا گویه های پرسشنامه شخصیت وسواسی بر اساس مدل فرهوش، نجفی (1404) طراحی و روایی محتوایی آن به تأیید 8 کارشناس رسید و با پرسشنامه های شخصیت وسواسی گیب، اضطراب و افسردگی بیمارستانی و رضایت از زندگی دینر در 309 نفر از مراجعین مراکز مشاوره اجرا شد. جهت ارزیابی روایی تشخیصی، 58 نفر از شرکت کنندگان، مصاحبه بالینی ساختاریافته بر اساس DSM5 انجام شد. در تحلیل داده ها از آلفای کرونباخ، تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی و نرم افزارهای SPSS24 و LISREL8/8 استفاده شد. نتایج نشان داد پرسشنامه شخصیت وسواس جبری شامل 24 گویه، 3 مولفه سخت گیری و دقت افراطی، عاطفه درون سو، اشتغال ذهنی به نظم و سازمان دهی است. پایایی و همسانی درونی پرسشنامه (90/0) مطلوب بود. روایی همگرا با پرسشنامه گیب (52/0)، روایی افتراقی با پرسشنامه افسردگی (39/0) و اضطراب بیمارستانی (23/0) و روایی واگرا با رضایت از زندگی (195/0-) مطلوب بود. روایی سازه و حساسیت (90%) و ویژگی (84%) نیز مطلوب بود. بر اساس یافته ها، پرسشنامه اختلال شخصیت وسواس جبری، اعتبار مناسبی دارد. 

 
 

 
دکتر فاطمه سلیمانی، دکتر جوانشیر اسدی، دکتر ارسطو میرانی، افسانه خواجوند خوشلی،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

روابط فرازناشویی یکی از چالش‌های مهم روان‌شناختی در نظام خانواده است که می‌تواند بر سلامت روانی و رضایت زناشویی زوجین تأثیر منفی بگذارد. هدف پژوهش حاضر، مدل‌یابی معادلات ساختاری گرایش به روابط فرازناشویی بر اساس احساس تنهایی با نقش میانجی کیفیت زندگی جنسی در زنان متأهل مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره خانواده شهر مشهد بود. روش پژوهش توصیفی–همبستگی و مبتنی بر مدل‌یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان متأهل مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره خانواده در سال ۱۴۰۳ بود که ۳۰۰ نفر از آنان به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها شامل پرسشنامه احساس تنهایی (1980)، پرسشنامه گرایش به روابط فرازناشویی، و پرسشنامه کیفیت زندگی جنسی (2002) بود. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزارهای AMOS و SPSS و با بهره‌گیری از تحلیل معادلات ساختاری و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد احساس تنهایی رابطه مثبت و معناداری با گرایش به روابط فرازناشویی دارد (p<0.001). همچنین، کیفیت زندگی جنسی نقش میانجی معناداری در ارتباط بین احساس تنهایی و گرایش به روابط فرازناشویی ایفا کرد؛ به‌گونه‌ای که ارتقای کیفیت زندگی جنسی شدت اثر منفی احساس تنهایی بر گرایش به روابط فرازناشویی را کاهش داد. شاخص‌های برازش نیز نشان‌دهنده مناسب بودن مدل پیشنهادی بودند. بر این اساس، یافته‌ها حاکی از آن است که کاهش احساس تنهایی و بهبود کیفیت زندگی جنسی می‌تواند در کاهش گرایش به روابط فرازناشویی مؤثر باشد. بنابراین، مداخلات روان‌شناختی و مشاوره‌ای با تمرکز بر ارتقای کیفیت روابط زناشویی و جنسی زنان توصیه می‌شود.

فاطمه بهروزفر، دکتر مرجان آل بهبهانی،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

سرطان به عنوان یکی از شایع‌ترین بیماری‌های مزمن و تهدیدکننده، با چالش‌های جسمانی و روانی متعددی همراه است، از جمله درد مزمن که کیفیت زندگی بیماران را تحت تأثیر قرار می‌دهد. پژوهش حاضر با هدف پیش‌بینی تحمل درد بر اساس سلامت معنوی و خودکنترلی در بیماران سرطانی انجام شد. این پژوهش توصیفی-همبستگی بر روی جامعه آماری ۲۶۰ بیمار سرطانی مراجعه‌کننده به بیمارستان نمازی شیراز در سال ۱۴۰۳ شمسی، با نمونه ۱۵۰ نفری انتخاب‌شده از طریق نمونه‌گیری در دسترس، صورت گرفت. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه فاجعه‌سازی درد (سالیوان و همکاران، ۱۹۹۵؛ برای سنجش معکوس تحمل درد)، پرسشنامه سلامت معنوی (پولوتزین و الیسون، ۱۹۸۲) و پرسشنامه خودکنترلی (تانچی و همکاران، ۲۰۰۴) بودند که پایایی آن‌ها با آلفای کرونباخ ۰٫۸۰ تا ۰٫۸۵ تأیید شد. داده‌ها با آزمون‌های همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه در نرم‌افزار SPSS-21 تحلیل گردید. نتایج همبستگی پیرسون روابط مثبت و معناداری را میان سلامت معنوی ،خودکنترلی و تحمل درد نشان داد. تحلیل رگرسیون حاکی از آن بود که سلامت معنوی و خودکنترلی به طور همزمان ۳۶٪ از واریانس تحمل درد را تبیین می‌کنند. سلامت معنوی و خودکنترلی عوامل مؤثری در پیش‌بینی تحمل درد بیماران سرطانی هستند و پیشنهاد می‌شود مداخلات بالینی مبتنی بر تقویت این عوامل در برنامه‌های درمانی ادغام شود تا کیفیت زندگی بیماران بهبود یابد.

علی یوسفی رودپیش، دکتر رویا توکلی، دکتر فاطمه محمدی فر، دکتر زیبا پورصادق گاوگانی،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی برنامه خانواده‌درمانی تلفیقی (با ترکیب رویکردهای شناختیرفتاری و هیجان‌مدار) بر کاهش افسردگی و بهبود باورهای فراشناختی در همسران بود. این مطالعه از نوع نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام شده است. جامعه آماری شامل کلیه زوجین مراجعه‌کننده دارای علائم افسردگی بود. نمونه‌ای متشکل از ۳۰ نفر (۱۵ نفر گروه آزمایش و ۱۵ نفر گروه کنترل) به روش نمونه‌گیری در دسترس و هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی گمارده شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی بک  و پرسشنامه فراشناخت ولز و کارترایت-هاتون بود. گروه آزمایش پروتکل درمانی را در طول ۱۰ جلسه دریافت کرد و داده‌ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که خانواده‌درمانی تلفیقی باعث کاهش معنادار و قوی افسردگی و بهبود معنادار باورهای فراشناختی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد .علاوه بر این، نتایج مرحله پیگیری نشان داد که اثر درمانی در هر دو متغیر وابسته پایدار باقی مانده است. بر اساس یافته‌ها، ترکیب رویکردهای شناختیرفتاری و هیجان‌مدار در قالب خانواده‌درمانی می‌تواند به عنوان یک مداخله مؤثر و پایدار برای ارتقای سلامت روان و اصلاح فرآیندهای شناختی-هیجانی ناکارآمد در همسران مورد استفاده قرار گیرد.


زهرا کاووسیان، فائزه ضیایی، پریسا پاکاری، پریسا حسین زاده یزدی، زینب حسنی اصل،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1404 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، تبیین نقش واسطه‌ای حافظه‌کاری هیجانی در رابطه میان سوگیری توجه و نشانه‌های افسردگی در بستر تعاملات خانوادگی بود. بر اساس مدل‌های معاصر شناختیهیجانی افسردگی، فرض بر این است که سوگیری توجه منفی به‌عنوان یک عامل آسیب‌پذیری مرکزی، از طریق ایجاد اختلال در فرآیندهای حافظه‌کاری هیجانی، به تشدید نشانه‌های افسردگی منجر می‌شود و این مسیر می‌تواند تحت تأثیر کیفیت تعاملات خانوادگی تقویت شود. پژوهش با طرح توصیفیهمبستگی و با بهره‌گیری از مدل‌یابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه پژوهش شامل بزرگسالان ۲۰ تا ۴۰ ساله ساکن تهران در سال ۱۴۰۴ بود که در یک بافت خانوادگی فعال زندگی می‌کردند. تعداد ۳۵۰ نفر پس از غربالگری و بررسی ملاک‌های ورود، به روش نمونه‌گیری در دسترس هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس‌های سنجش افسردگی، سوگیری توجه، حافظه‌کاری هیجانی و الگوهای تعاملات خانوادگی بود. نتایج نشان داد سوگیری توجه منفی، هم به‌طور مستقیم و هم غیرمستقیم، نشانه‌های افسردگی را پیش‌بینی می‌کند. حافظه‌کاری هیجانی نقش واسطه‌ای معناداری داشت؛ به این معنا که نقص در نگهداری، به‌روزرسانی و حذف اطلاعات هیجانی، مسیر اثرگذاری سوگیری توجه بر افسردگی را تسهیل و تقویت می‌کند. علاوه بر این، تعاملات خانوادگی نامناسب به‌عنوان یک عامل زمینه‌ای مهم عمل کرد و شدت مسیر غیرمستقیم را افزایش داد. شاخص‌های برازندگی نیز تأیید‌کننده مدل ساختاری پیشنهادی بودند. یافته‌ها اهمیت بررسی همزمان عوامل شناختی، هیجانی و محیطی در تبیین افسردگی را برجسته می‌کنند و بر ضرورت به‌کارگیری مداخلاتی که به اصلاح سوگیری‌های توجه و تقویت حافظه‌کاری هیجانی می‌پردازند، به‌ویژه در چارچوب خانواده‌درمانی، تأکید دارند.

سارا انتظاری، دکتر روشنک خدابخش پیرکلانی،
دوره 19، شماره 4 - ( 12-1404 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی‌گر ذهنی‌سازی، اعتماد، بی‌اعتمادی و ساده‌لوحی معرفتی در رابطۀ بین ویژگی‌های خودشیفتگی (آسیب‌پذیر و خودبزرگ‌بین) و افسردگی بود. این مطالعه با استفاده از طرح همبستگی و روش تحلیل مسیر انجام شد. نمونه‌ای 304 نفره از بزرگسالان با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شد و به پرسشنامه‌های سیاهۀ تجدید نظر شدۀ افسردگی-II (بک و همکاران، 1996)، فرم کوتاه پنج عاملی خودشیفتگی (شرمن و همکاران، 2015)، مقیاس ذهنی‌سازی (دیمیتریویچ و همکاران، 2018) و پرسشنامۀ اعتماد، بی‌اعتمادی و ساده‌لوحی معرفتی (کمپبل و همکاران، 2021) پاسخ دادند. نتایج نشان داد که هر دو بعد خودشیفتگی از طریق کاهش ظرفیت ذهنی‌سازی و افزایش بی‌اعتمادی معرفتی، اثر غیر مستقیم مثبت معناداری بر افسردگی دارند. اما اعتماد معرفتی تنها در مسیر بین خودشیفتگی آسیب‌پذیر و افسردگی نقش میانجی معنادار ایفا کرد. مسیرهای غیر مستقیم از طریق ساده‌لوحی معرفتی نیز معنادار نبودند. همچنین اثر مستقیم خودشیفتگی خودبزرگ‌بین بر افسردگی منفی بود، اما اثر کل از طریق مسیرهای غیر مستقیم مثبت شد. این نتایج نشان‌دهندۀ تمایز سازوکارهای میانجی در ابعاد مختلف خودشیفتگی و اهمیت ظرفیت‌های پردازش اجتماعی در تبیین علائم افسردگی هستند. یافته‌ها می‌توانند در تدوین برنامه‌های پیشگیرانه، آموزشی یا درمانی متمرکز بر تقویت ذهنی‌سازی و بازسازی اعتماد معرفتی برای افراد دارای ویژگی‌های خودشیفته به کار گرفته شوند.
الناز بانیانی، فاطمه بهروزفر، ارزو سیاه چشم، فرنوش نیک خواه،
دوره 19، شماره 4 - ( 12-1404 )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر، اثر‌بخشی آموزش سواد رسانه‌ای و تنظیم هیجان بر کاهش اضطراب و بهبود سلامت روان نوجوانان دارای اعتیاد به فضای مجازی بوده است. روش تحقیق به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ روش گردآوری اطلاعات، شبه آزمایشی بوده است. این پژوهش از لحاظ ماهیت جز تحقیقات کاربردی و از لحاط اجرا جز تحقیقات نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه نوجوانان دارای اعتیاد به فضای مجازی در شهر تهران در فاصله زمانی فروردین 1404 تا  شهریور  1404 مراجعه کننده به مرکز مشاوره ذهن آرا بود، از بین جامعه آماری تعداد 45 نفر به صورت هدفمند انتخاب و پرسشنامه اضطراب بک و سلامت روان GHQ جهت پاسخگویی بین آنها توزیع شد. همچنین مداخله آموزش تنظیم هیجان گراس (2002) و مداخله آموزش سواد رسانه صالح راد و همکاران (1398) جهت آموزش دانش آموزان بکار گرفته شد. در نهایت این نتیجه حاصل شده است که آموزش تنظیم هیجان بر کاهش اضطراب، سلامت روان  نوجوانان دارای اعتیاد به فضای مجازی تاثیر دارد، آموزش سواد رسانه بر کاهش اضطراب، سلامت روان  نوجوانان دارای اعتیاد به فضای مجازی تاثیر دارد و بین اثربخشی آموزش تنظیم هیجان و آموزش سواد رسانه بر اضطراب، سلامت روان نوجوانان تفاوت معناداری وجود دارد.

علیرضا مجاب قصرالدشتی، علی ناصری،
دوره 19، شماره 4 - ( 12-1404 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت‌های زندگی بر شرم درونی‌شده و استرس ادراک‌شده در دانشجویان بود. این پژوهش به روش شبه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون–پس‌آزمون همراه با گروه کنترل و پیگیری دوماهه انجام شد. جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز در سال ۱۴۰۳ بود که ۷۲ نفر به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه ۳۶ نفر) گمارده شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس شرم درونی‌شده کوک و مقیاس استرس ادراک‌شده کوهن بود. گروه آزمایش طی ۱۰ جلسه ۴۵ دقیقه‌ای تحت آموزش مهارت‌های زندگی مبتنی بر پروتکل کلینکه قرار گرفت، در حالی که گروه کنترل هیچ‌گونه مداخله‌ای دریافت نکرد. داده‌ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه‌گیری‌های مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد آموزش مهارت‌های زندگی موجب کاهش معنادار شرم درونی‌شده و استرس ادراک‌شده در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد و این اثر در مرحله پیگیری نیز تداوم داشت. بر اساس یافته‌ها می‌توان نتیجه گرفت آموزش مهارت‌های زندگی یک مداخله آموزشی و پیشگیرانه مؤثر در بهبود شاخص‌های سلامت روان دانشجویان است و می‌تواند در برنامه‌های ارتقای سلامت روان دانشجویی مورد استفاده قرار گیرد.

طیبه دلشاد، پریسا کلاهی، لیلا سادات مدرسی،
دوره 19، شماره 4 - ( 12-1404 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثربخشی تکنیک قصد پارادوکسیکال بر ارتقای ادراک شایستگی در پسران دبستانی مبتلا به اختلال سیالی کلامی انجام شد. اختلال سیالی کلامی به عنوان یکی از شایع‌ترین اختلالات گفتاری در کودکان شناخته می‌شود که می‌تواند تأثیرات منفی قابل توجهی بر ادراک شایستگی، اعتماد به نفس و عملکرد روانی-اجتماعی آنان داشته باشد. این مطالعه از نوع نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل پسران ۷ تا ۱۲ ساله مراجعه‌کننده به کلینیک‌ آتیه درخشان و نیاوا شهر تهران بود و نمونه‌گیری به صورت هدفمند انجام شد. در نهایت، ۳۰ کودک به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه ۱۵ نفر) تخصیص یافتند. ابزار اندازه‌گیری، پرسشنامه ادراک شایستگی کودکان (پرندین، ۱۳۸۵) بود. گروه آزمایش طی ۱۰ جلسه (هفته‌ای دو جلسه) تحت مداخله تکنیک قصد پارادوکسیکال قرار گرفت که شامل تمرین‌های ساختاریافته برای تغییر الگوهای شناختی-هیجانی مرتبط با عملکرد گفتاری و تقویت خودارزیابی مثبت بود، در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله‌ای دریافت نکرد. داده‌ها با استفاده از تحلیل کوواریانس (ANCOVA) تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که تکنیک قصد پارادوکسیکال به طور معنادار (p < ۰.۰۵) ادراک شایستگی را در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل ارتقا داد. این یافته‌ها حاکی از آن است که تکنیک قصد پارادوکسیکال می‌تواند به عنوان یک مداخله روانشناختی مؤثر در بهبود ادراک شایستگی و حمایت از سلامت روانی کودکان مبتلا به اختلال سیالی کلامی به کار گرفته شود.



صفحه 21 از 21    
...
21
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه پژوهش در سلامت روانشناختی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 |

Designed & Developed by : Yektaweb