29 نتیجه برای حمید
بهزاد سلمانی، جعفر حسنی، حمیدرضا حسن آبادی، شهرام محمدخانی،
دوره 13، شماره 1 - ( شماره سیزدهم، دوره اول 1398 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی کارآمدی رفتار درمانی شناختی با یا بدون تکنیکهای فراشناختی و زولپیدم 10 میلیگرم برای افراد با اختلال بیخوابی مزمن بود. پس از بررسی ملاکهای ورود و خروج، شش بیمار شامل 4 زن و 2 مرد وارد مطالعه شدند. بیماران به طور تصادفی در سه گروه رفتار درمانی شناختی (CBT)، رفتار درمانی شناختی به همراه تکنیکهای فراشناختی (CBT+) و درمان با داروی زولپیدم 10 میلیگرمی قرار گرفتند. تمام بیماران، شش مرتبه با استفاده از ابزارهای پژوهش مورد سنجش قرار گرفتند. دادهها با استفاده از درصد بهبودی، شاخص معنیداری بالینی، اندازهی اثر و بهبودی تشخیصی تجزیه و تحلیل شدند. یافتههای این مطالعه نشان میدهد که طی مراحل پس از درمان و پیگیری، بیماران که CBT+ دریافت کرده بودند دارای بازدهی خواب و کیفیت خواب بالاتری نسبت به بقیه بیماران بودند. بین دو گروهی که درمان CBT+ و CBT دریافت کرده بودند، تفاوت معناداری مشاهده نشد اما هر دو گروه بر زولپیدم 10 میلیگرمی، برتری داشتند. همچنین، بیمارانی که درمان زولپیدم 10 میلیگرمی دریافت کرده بودند، نتوانستند دستاوردهای درمانی را طی مراحل پیگیری حفظ کند. افزودن تکنیکهای فراشناختی به CBT توانست کارآمدی آن را افزایش دهد. یافتههای پژوهش حاضر را میتوان به عنوان اطلاعاتی مقدماتی درباره روشهای افزایش کارآمدی رفتار درمانی شناختی برای اختلال بیخوابی مزمن در نظر گرفت.
مرضیه نوری فرد، حمیدطاهر نشاط دوست، دکتر ایلناز سجادیان،
دوره 13، شماره 2 - ( دوره سیزدهم، شماره دوم 1398 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی (بسته تلفیقی ذهن آگاهی مبتنی بر آموزش اختصاصیسازی حافظه) با درمان ذهن آگاهی و آموزش اختصاصیسازی حافظه بر کاهش اضطراب بیماران همودیالیزیاست. روش پژوهش در دو قسمت کیفی از نوع تحلیل مضامین و کمی از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل میباشد. جامعه آماری پژوهش حاضر بیماران تحت همودیالیز مراجعه کننده به مراکز همودیالیز بیمارستانهای شهر تهران در سال 1396 است. تعداد 48 نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامهی سنجش اضطراب بک، آموزش تلفیقی ذهن آگاهی مبتنی بر آموزش اختصاصیسازی حافظه (محقق ساخت)، آموزش ذهنآگاهی سگال و همکاران (2013)، آموزش اختصاصیسازی حافظه مکسول (2016) و آموزش ذهنآگاهی تلفیقی با آموزش اختصاصیسازی حافظه استفاده شد. دادهها با استفاده از روش کواریانس چند متغیری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان میدهد بین اضطراب گروه آموزش تلفیقی، گروه ذهنآگاهی، گروه اختصاصیسازی حافظه و گروه کنترل در مرحلهی پسآزمون تفاوت وجود دارد. همچنین نتایج نشانداد در مرحلهی پیگیری نیز تفاوت بین گروهها به نفع گروه آموزش تلفیقی وجود داشت. در گروه ذهنآگاهی اضطراب بازگشت داشت. در تبیین یافتهها میتوان بیانکرد آموزش تلفیقی ارتباط بین گذشته و حلمسایل ناقص مربوط به گذشته و وارد شدن به زمان حال و اکنون و پذیرش و آگاهی را بهبود میبخشد. همچنین نتایج نشان داد که آموزش ذهنآگاهی تاثیر بیشتری نسبت به آموزش اختصاصیسازی حافظه بر اختلال اضطراب دارد. از آنجا که نوع درمان به کار گرفته شده در این تحقیق دارای ساختاری روشن و دارای تکالیف خانگی است، توانمندی مراجع به پیگیری درمان را افزایش داده و باعث اثربخشی معنادار تکنیکهای مربوطه در تغییر وضع روانی افراد شده است.
نیلوفر کیان راد، حمید طاهر نشاط دوست، مهدی رضا سرافراز،
دوره 13، شماره 3 - ( دوره سیزدهم، شماره سوم 1398 )
چکیده
سازمان روانی انسان برای اغنای نیازهای هشیار و ناهشیار خود، بر اساس قوانینی عمل میکند که آنها را اصول نظم دهندهی رفتار مینامند. تجربهی استرس تعادلِ سازمان روانی انسان را بر هم میزند و در نتیجه، نشانههای اختلالات روانی و علائم جسمانی بر فرد عارض میشود. یکی از منابع استرس، داشتن فرزندِ بیمار است. بر این اساس در پژوهش حاضر به بررسی عوارض جسمانی و روانی استرس در مادران دارای کودک مبتلا به سرطان پرداخته شد و نقشِ واسطهای الگوی خودنظمدهی در کاهش این عوارض مورد بررسی قرار گرفت. 245 مادر به مقیاسهای استرس ادراک شده، چک لیست علائم بدنی، خودشناسی انسجامی، خودمهارگری، شفقتِ خود، هیجانهای ناخوشایند و خودتخریبگری پاسخ دادند. نتایج نشان داد که خودنظمدهی قادر به میانجیگری ارتباط بین استرس ادراکشده با خودتخریبگری، علائم جسمانی و هیجانات ناخوشایند (پیامدهای مخرب استرس) است. بر اساس نتایج پژوهش، تجربهی استرس با اثرات مخربی هم در سطح علائم جسمانی و هم در سطح رفتار و هیجان همراه است. بنابراین داشتنِ ظرفیتِ درون روانی مناسب، فرد را برای مواجههی سازنده با منابع استرس مجهز میکند تا بتواند سریعتر و با عوارض کمتری به تعادل قبل از تجربهی استرس بازگردد و نظم سازمان درون روانی خویش را حفظ کند. تلویحاً میتوان مطرح کرد که بر اساس الگوی خودنظمدهی، داشتن یک مدیریت منسجم بر سازمان درون روانی خود، هم از نظر شناخت، هم هیجان و رفتار میتواند فرد را در داشتن ظرفیت تحمل بهینه برای استرسهای اجتناب ناپذیر یاری کند.
حمید خانی پور، رضا عظیمی،
دوره 13، شماره 3 - ( دوره سیزدهم، شماره سوم 1398 )
چکیده
مطالعات روانشناختی در ایران رشدی یک سویه داشته است و فضای پژوهشگری در آن ازجهت هستی شناختی در واقع گرایی خام و از جهت معرفت شناسی در اثبات گرایی کورکورانه باقی مانده است و به معرفت شناسی های متاخرتر مانند برساخت گرایی اجتماعی و روش های گفتمانی کمتر پرداخته شده است. اهداف کلی این پژوهش عبارت است از: (1) توصیف مسائل روششناختی در رویکردهای گفتمانی؛ و (2) شیوه اجرای روش های گفتمانی در روانشناسی سلامت. مفهوم گفتمان برخاسته از انتقاد به ایده آل عینیت یا در بعدی کلی تر انتقاد از تکیه کردن بر تجربه گرایی صرف در تعریف و تمیز علم از غیر علم است. اتکا بر عینینگری و تجربی نگری از جهات مختلف با ویژگی های ذهن مانند میل به هماهنگی شناختی و قصدمندی ناهمخوان است. رویکردهای گفتمانی در روانشناسی سلامت بهتر میتوانند پدیدههایی مانند عدم تبعیت از برنامه درمانی، تعریف بیماری و سلامتی و رابطه مسولیت پذیری در مراقبت های سلامتی را تبیین کنند. رویکردهای گفتمانی هم می توانند نشان دهند چگونه گفتمان های اجتماعی و مرتبط با قدرت علمی و اجتماعی، سلامتی و مسولیت در سلامتی را تعریف کنند و همین طور از طریق تحلیل مکالمات، شناسایی کنش های گفتاری، شناسایی خزانه های واژگان تفسیری و شناسایی راهبردهای گفتمانی دلایل مشکلاتی مانند عدم تبعیت از برنامه درمانی و اختلاف فهم بیمار و متخصصین سلامت را بکاوند. رویکردهای گفتمانی، حقیقت سلامت را از منظر زبانی بررسی می کنند و می توانند جهت گیری های افراد درباره پذیرش مداخلات یا مقاومت در برابر رعایت برنامه مداخله و درمان را تبیین کنند. بنابراین رویکرهای گفتمانی در روانشناسی سلامت می توانند به روانشناسان سلامت کمک کنند تا روش های بهتری را برای مراقبت از سلامتی پیدا کنند و بینش های جدیدی را درباره اینکه مراجعان چطور مفاهیم سلامت و بیماری را با زبان بر می سازند، به دست دهند.
شیما رضیان، علی فتحی آشتیانی، حمیدرضا حسن آبادی، عماد اشرفی،
دوره 13، شماره 3 - ( دوره سیزدهم، شماره سوم 1398 )
چکیده
تصور از خود آن تصویر کلی است که یک فرد از خویشتن دارد. هدف از این پژوهش، تعیین ویژگی های روانسنجی مقیاس وضوح تصور از خود در جامعه ایرانی است. مطالعه حاضر تحلیلی-توصیفی از نوع همبستگی است. 577 نفر از دانشجویان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس وضوح تصور از خود، ابتدا مقیاس به فارسی ترجمه شد، بعد نسخه فارسی به انگلیسی برگردان گردید. سپس نسخه برگردان شده از فارسی با نسخه اصلی مقایسه شدند. شباهت ها و اختلاف ها بررسی و اصلاح شدند. بعد از آماده شدن مقیاس، برای تعیین اعتبار از روش های بازآزمایی، دونیمه کردن و آلفای کرونباخ استفاده شد. برای تعیین روایی از روش های روایی سازه (روش تحلیل عاملی اکتشافی و تائیدی)، روایی همگرا و واگرا استفاده شد. داده های به دست آمده با روش های آماری تحلیل عاملی و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های تحلیل عاملی اکتشافی نشان دادند که این مقیاس در نمونه ایرانی دارای یک عامل می باشد. نتایج تحلیل عاملی تائیدی، موید ساختار به دست آمده در تحلیل عاملی اکتشافی بود و با مدل اصلی پیشنهاد شده پرسشنامه تفاوت نداشت. ضرایب اعتبار همسانی درونی ( آلفای کرونباخ)، دونیمه کردن و بازآزمایی، به ترتیب برابر با83 /0 ، 67 /0 و 85 /0 به دست آمد. همبستگی این مقیاس با مقیاس تصور از خود راجرز و زیر مقیاس ناراحتی فیزیولوژیکی پرسشنامه هراس اجتماعی، به ترتیب برابر با 62 /0 - ، 13/ 0 - بوده است. نتایج نشان می دهد، نسخه فارسی مقیاس وضوح تصور از خود ابزاری معتبر و روا است.
ابوالفضل حاتمی ورزنه، الهام فتحی، حمید خانی پور، نرگس حبیبی،
دوره 14، شماره 1 - ( دوره چهاردهم، شماره اول (ویژه نامه کووید 19 و سلامت روانی) 1399 )
چکیده
با شیوع بیماری همهگیر کووید 19 و پیامدهای اجتماعیاقتصادی این همهگیری، فعالیتهای داوطلبی و یاریگرانه بالأخص برای نیازمندان و جامعه در بحران شکل گرفت. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش سبکهای دلبستگی، همدلی و خودشفقتورزی در پیشبینی نگرش به داوطلبی در دوران شیوع کووید 19 در جامعه ایران است. مطالعه حاضر در فروردین و اردیبهشت 1399 در ایران انجام شد. نمونه موردمطالعه (348 نفر) با روش نمونهگیری در دسترس از بین دو گروه داوطلب و غیرداوطلب انتخاب شدند و با مقیاس دلبستگی بزرگسال، مقیاس شفقت خود، مقیاس همدلی و مقیاس نگرش داوطلبی بهصورت اینترنتی و از طریق شبکههای اجتماعی و رایانامه مورد ارزیابی قرار گرفتند. بر اساس نتایج میزان مشارکت در زنان، افراد شاغل و گروه سنی 25-35 سال بیشتر بود. بین دو گروه داوطلب و غیرداوطلب در نگرش به داوطلبی، قضاوت درباره خود، انزوا، ذهن آگاهی، همانندسازی مفرط و سبک دلبستگی ایمن تفاوت معنیداری وجود داشت. ضرایب همبستگی نشاندهنده آن است که مهربانی با خود، اشتراکات انسانی، انزوا، ذهنآگاهی، همدلی شناختی و دلبستگی ایمن با نگرش داوطلبی دارای همبستگی مثبت معنادار و دلبستگی اضطرابی با نگرش داوطلبی همبستگی منفی معنادار دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که همدلی شناختی، همدلی هیجانی، سبک دلبستگی ایمن و ذهنآگاهی پیشبینیکننده نگرش داوطلبی است. میتوان نتیجه گرفت که افراد داوطلب فعالیتهای مشارکتهای مردمی در دوره کووید 19 نگرش مثبتی به داوطلبی دارند و سبک دلبستگی ایمنتر و خودشفقتورزی بیشتری نسبت به افراد غیرداوطلب دارند. به نظر میرسد همدلی قوی، سبک دلبستگی ایمن و ذهنآگاهی بالا، پیشنیازهای روانشناختی لازم برای اتخاذ نگرش مثبت به امور داوطلبانه است.
عارفه حمیده مقدم، عباس ابوالقاسمی، سید موسی کافی ماسوله، مرجان مهدوی روشن،
دوره 15، شماره 1 - ( دوره پانزده، شماره اول، بهار 1400 )
چکیده
هدف پژوهش حاضر مقایسه تجربیات آزاردیدگی و خوردن ذهنآگاهانه در زنان دارای شاخص توده بدنی بالا با و بدون اختلال پرخوری و زنان دارای وزن بهنجار بود. این پژوهش توصیفی، با طرح علی مقایسهای انجام گرفت. جامعه پژوهش را زنان مراجع دو مرکز مشاوره تغذیه شهرستان رشت در سال 1400 تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل 179 آزمودنی (50 زن دارای شاخص توده بدنی بالا با اختلال پرخوری، 69 زن دارای شاخص توده بدنی بالا بدون اختلال پرخوری و 60 زن دارای وزن طبیعی) مراجعهکننده به این دو مرکز بودند که با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه تشخیصی اختلالات خوردن استیک و همکاران (2000)، پرسشنامه ترومای دوران کودکی برنستاین و همکاران (2003) و پرسشنامه خوردن ذهنآگاهانه فرامسون و همکاران (2009) استفاده شد. دادهها با تحلیل کوواریانس یک و چندمتغیری به منظور کنترل سن تحلیل شدند. نتایج نشان داد که تجربیات آزاردیدگی در زنان چاق و دارای اضافهوزن با اختلال پرخوری بیش از زنان بدون اختلال و در هر دو گروه بیشتر از زنان دارای وزن بهنجار است. زنان گروه دارای اختلال پرخوری نمرات خوردن ذهنآگاهانه کمتری نسبت به زنان بدون اختلال و هر دو گروه نمره پایینتری از زنان دارای وزن طبیعی داشتند. با توجه به یافتهها، تجربیات آزاردیدگی و خوردن ذهنآگاهانه نقش مهمی در آسیبشناسی چاقی، اضافهوزن و اختلال پرخوری دارند. بنابراین، طراحی برنامههای آموزشی/ درمانی با هدف کاهش پیامدهای روانشناختی آزاردیدگی و آموزش تکنیکهای خوردن ذهنآگاهانه، میتواند راهگشا باشد.
خانم سیده حمیده نقیبی، دکتر رضا پورحسین، دکتر مهدی رضا سرافراز، دکتر علی صادقی نیا،
دوره 16، شماره 3 - ( دوره هفدهم،شماره سوم،پاییز 1401 )
چکیده
چکیده
سبکهای دفاعی یک فاکتور تعیین کننده برای میزان آسیبشناسی روانی است و این در بیماران درماتیت آتوپیک از اهمیتی خاص برخوردار است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی رواندرمانی پویشی کوتاهمدت فشرده بر سبکهای دفاعی بیماران مبتلا به درماتیت آتوپیک بود. پژوهش حاضر یک طرح نیمه آزمایشی از نوع تک آزمودنی است. جامعه آماری این مطالعه شامل مبتلایان به بیماری درماتیت آتوپیک مراجعه کننده به بیمارستان فوق تخصصی پوست رازی تهران در سال 1399 بود که از بین آنها، 5 نفر به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. این افراد تحت ۱0 جلسه فردی درمان روانپویشی کوتاهمدت فشرده فردی قرار گرفتند. آزمودنیها در مرحله خط پایه، در طول مداخله و پیگیری پرسشنامه سبکهای دفاعی را تکمیل کردند. بهمنظور تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل دیداری و محاسبه درصد بهبودی استفاده شد. طبق نمرات بیماران در نمودارهای روند تغییرات، همه بیماران بهبود قابل قبولی در سبکهای دفاعی نشان دادند. میزان بهبود کلی بیماران در سبکهای دفاعی رشد نایافته، رشد یافته و روان رنجور در پایان مداخله به ترتیب 6/37%، 2/49% و ۴/۴۰% بود که بیانگر اثربخشی رواندرمانی پویشی فشرده کوتاهمدت در کاهش سبکهای دفاعی رشد نایافته و روان رنجور و افزایش سبک دفاعی رشد یافته است. رواندرمانی پویشی فشرده کوتاهمدت میتواند به عنوان یک مداخله موثر به بهبود سبکهای دفاعی بیماران مبتلا به درماتیت آتوپیک کمک کند.
آقای مهدی چمی کارپور، دکتر حمید یعقوبی، دکتر محمد صنعتی، دکتر بهروز دولتشاهی، دکتر حجت الله فراهانی،
دوره 17، شماره 1 - ( دوره هفدهم ، شماره اول، بهار 1402 )
چکیده
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رابطۀ تعارض نقش جنسیتی با شدت علائم و نشانههای اختلالات روانی و نگرش به دریافت خدمات روانشناسی و مشاوره در مردان ایرانی بود. تعداد 302 نفر از مردان دانشجوی سه دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، دانشگاه تهران و دانشگاه شهید بهشتی پرسشنامهای شامل ویژگیهای جمعیتشناختی، مقیاس تعارض نقش جنسیتی (اُ. نیل و همکاران، 1986)، پرسشنامۀ مختصر نشانهها (دراگوتیس و همکاران، 1983) و فرم کوتاه مقیاس نگرش نسبت به دریافت خدمات روانشناختی (فیشر و همکاران، 1995) را تکمیل نمودند. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چندمتغیره همزمان نشان داد که آشفتگی روانشناختی بیشترین رابطۀ مثبت را بهترتیب با عاملهای "تعارض کار-خانواده"، "هیجانپذیری محدود" و "موفقیت، قدرت، رقابت" داشت، و نگرش به کمکطلبی نیز بیشترین رابطۀ منفی را بهترتیب با عاملهای "هیجانپذیری محدود" و "موفقیت، قدرت، رقابت" دارد. همچنین مدل ساختاری پیشنهادی مطالعۀ حاضر پیرامون تأثیرات تعارض نقش جنسیتی مردانه بر آشفتگی روانشناختی از دو مسیر مستقیم و غیرمستقیم (از خلال اثر منفی بر نگرش کمکطلبی) از برازش مناسبی برخوردار بود. یافتههای پژوهش حاکی از آن هستند که عاملهای تعارض نقش جنسیتی میتوانند به طور معناداری هم شدت بالاتر آشفتگی روانشناختی و هم نگرش منفیتر مردان به کمکطلبی را پیشبینی کنند. همچنین به نظر میرسد که تعارض نقش جنسیتی مردانه از خلال اثر منفی بر نگرش کمکطلبی، بر شدت آشفتگی روانی میافزاید.