جستجو در مقالات منتشر شده


8 نتیجه برای قاسمی

فرهاد جوکار، فریدون یاریاری، مریم قاسمی،
دوره 4، شماره 1 - ( 6-1389 )
چکیده

هدف از پ&zwjژوهش حاضر  بررسی تأثیر لمس درمانی و آرمیدگی عضلانی بر اضطراب موقعیتی و اضطراب خصیصه ای دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه‌ی دانشجویان این دانشگاه در سال تحصیلی 88-87  بودند. جهت انتخاب نمونه مورد مطالعه، از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شده است. حجم نمونه شامل 40 نفر(10 نفر گروه لمس درمانی، 10نفر گروه آرامش درمانی، 10 نفر گروه کنترل دارای اضطراب و 10 نفر گروه کنترل عادی) بود. این افراد پس از تشخیص بر اساس نمرات مقیاس اضطراب موقعیتی و خصیصه ای اسپیلبرگر، در گروه‌های آزمایش و کنترل جایگزین شدند. برای آزمون فرضیه‌های پژوهش از یک طرح شبه آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. به منظور بررسی و تحلیل فرضیه‌های پژوهش، از آزمون تحلیل واریانس‌ نمرات اختلافی استفاده شد. نتایج نشان داده  بین گروه‌های آزمایش و کنترل در متغیرهای اضطراب خصیصه ای و اضطراب موقعیتی تفاوت معناداری وجود داشته است. بنابراین از آنجا که روش آرمیدگی عضلانی در کنترل و کاهش اضطراب موقعیتی و اضطراب خصیصه ای  و نشانه های جسمانی ناشی از آن مؤثر بوده است، از این روش درمانی می توان در  کاهش اضطراب بهره برد.
میلاد سبزه آرای لنگرودی، نادر حاجلو، سجاد بشرپور، عباس ابوالقاسمی،
دوره 10، شماره 4 - ( دوره دهم، شماره چهارم، زمستان 1395 )
چکیده

این پژوهش در دو مطالعه به بررسی چگونگی رابطه میان اضطراب مرگ با آرزوهای بیرونی پرداخته است. مطالعۀ اول از نوع توصیفی و همبستگی است. 457 دانشجو به روش نمونه­گیری در دسترس، انتخاب شدند و مقیاس اضطراب مرگ و نمایۀ آرزو را کامل کردند. در مطالعۀ دوم که از نوع آزمایشی و در قالب طرح دو گروهی با پس­آزمون بود. شرکت کنندگان 104  نفر دانشجو بود ند که به روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل واگذار شدند و با بکارگیری تکلیف فراخوانی افکار مرگ و نمایۀ آرزو، اثر برجستگی مرگ بر آرزوهای بیرونی در میان آن­ها آزمون شد. در مطالعۀ اول با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، رابطۀ مثبت معنادار میان جذابیت ظاهری با اضطراب مرگ و خرده­مقیاس­هایش مشاهده شد. نتایج حاصل از تحلیل واریانسِ چندمتغیرۀ  مطالعۀ دوم نیز نشان داد که برجستگی مرگ منجر به کاهش اهمیت آرزوهای بیرونی، در گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل شد. همچنین، تأثیر برجستگی مرگ بر جذابیت ظاهری، معنادار بود. نتایج به دست آمده مطابق با مبانی دیدگاه­های انسان­گرا و وجودی و نظریه­های خودمختاری و مدیریت وحشت، به نقش بیدارکنندۀ مرگ­آگاهی بر اجتناب از پیگیری سبک زندگیِ بی­اصالت (پیگیری آرزوهای ناسالم) تأکید می­کند.


فاطمه کشوری، پونه حشمتی، انسیه قاسمیان،
دوره 11، شماره 1 - ( دوره یازدهم، شماره اول، بهار 1396 )
چکیده

هدف این پژوهش بررسی اثر تحریک آنُدی ناحیۀ قشر مغزی پشتی-جانبی پیش‌پیشانی چپ و راست بر تجربۀ فاعلیِ خُلق مثبت و منفی افراد سالم بود. در یک مطالعه شبه تجربی، شرکت کنندگان (20 زن و 20 مرد) در طول سه جلسه با ترتیب تصادفی، تحت سه نوع مداخله تحریک آنُدی ناحیۀ قشر مغزیِ پشتی-جانبی پیش­پیشانی راست، چپ و تحریک شم (کنترل) به مدت 20دقیقه و با جریان 2میلی آمپر قرار گرفتند. با استفاده از مقیاس عاطفۀ مثبت و منفی، خُلق افراد قبل و بعد از مداخله اندازه­گیری شد. داده­ها با استفاده از آزمون­های فریدمن و یومن ویتنی تحلیل شد. نتایج نشان داد تحریک آنُدی ناحیه قشر مغزی پشتی-جانبی پیش­پیشانی چپ، خلق منفی افراد را کاهش داد و خلق مثبت را در مردان بیشتر از زنان کاهش می­دهد. تحریک الکتریکی دوسویه کرتکس پیش­پیشانی در نمونۀ مورد مطالعۀ حاضر با یافته­های تحریک مغزی در جمعیت سالم ناهمسو و با یافته­های تحریک مغزی روی جمعیت افسرده همسو بود. سنجش دقیق­تر حالات خُلق و هیجان، به همراه به کارگیری شکل های مختلف قرارگیری الکترودِ تحریکِ الکتریکی مغز از روی جمجمه در مطالعات بعدی  می­تواند اطلاعات مکملی را درباره نقش قشر پره فرونتال در تجربه فاعلی خلق به دست دهد.


کبری قاسمی، طاهره الهی،
دوره 13، شماره 3 - ( دوره سیزدهم، شماره سوم 1398 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه­ ای اجتناب تجربی در رابطه طرحواره ­های ناسازگار اولیه با اضطراب بیماری انجام شد. پژوهش به روش همبستگی بر روی 308 نفر از دانشجویان دانشگاه قزوین که به روش در دسترس انتخاب شدند انجام شد. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه ­های طرحواره یانگ، خودبیمارانگاری ایوانز و  مقیاس پذیرش و عمل هیز جمع آوری شدند. تحلیل داده ­ها با روش رگرسیون گام به گام نقش معنادار طرحواره های حوزه ­های خودگردانی - عملکرد مختل و محدودیت های مختل را در اضطراب بیماری نشان داد. همچنین نقش طرحواره­ های آسیب پذیری نسبت به ضرر و بیماری و استحقاق/ بزرگ منشی در اضطراب بیماری معنادار بود. می توان نتیجه گیری نمود که طرحواره های ناسازگار اولیه و اجتناب تجربه ای مکانیسم های اثرگذار در تداوم اضطراب بیماری هستند                                    

سعید آریاپوران، سمیرا رضایی عزیزآبادی، یداله قاسمی پور،
دوره 14، شماره 3 - ( دوره چهاردهم، شماره سوم، پاییز 1399 )
چکیده

مولتیپل اسکلروسیس(MS)، بیماری عصب‌شناختی پیشرونده است که بسیاری از افراد به‌ویژه زنان جوان به آن مبتلا هستند. بیماران مبتلا به(MS)،مشکلات روان‌شناختی را تجربه می‌کنند. پژوهش حاضر با هدف مقایسۀ بهزیستی اجتماعی، بهزیستی معنوی و راهبردهای تنظیم هیجان در بیماران مولتیپل اسکلروزیس و افراد غیربیمار انجام شد. در این پژوهش علّی-مقایسه‌ای، جامعۀ آماری این پژوهش را 700 بیمار شهر کرمانشاه تشکیل دادند. از میان آنها 149 نفر به روش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدند. همچنین از میان افراد غیربیمار 149 نفر از نظر سن و جنسیت با گروه بیمار همگن شدند. داده‌ها با استفاده از مقیاس‌های بهزیستی اجتماعی، بهزیستی معنوی و تنظیم هیجان جمع‌آوری شد. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری دوراهه نشان داد که بهزیستی معنوی و مولفه‌های آن (بهزیستی مذهبی و بهزیستی وجودی)، بهزیستی اجتماعی و سه بعد آن (شکوفایی اجتماعی، پذیرش اجتماعی و انطباق اجتماعی) و بازارزیابی هیجان در بیماران MSMS پایین‌تر از غیربیماران بود. اما بین بازداری هیجان در دو گروه تفاوت وجود نداشت. براساس نتایج، بهبود بهزیستی اجتماعی و معنوی و افزایش تنظیم هیجان بیماران MSMS از طریق آموزش‌های مبتنی بر معنویت و بهزیستی اجتماعی و همچنین آموزش تنظیم هیجان پیشنهاد می‌شود.

الهام قاسمی، محسن امیری، طاهره الهی،
دوره 14، شماره 3 - ( دوره چهاردهم، شماره سوم، پاییز 1399 )
چکیده

هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک به مادران کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی بر اضطراب کودکان، بیش‌حمایتگری و علائم اضطراب مادران بوده است. روش پژوهش، نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی مادران کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی، با دامنۀ سنی 3 تا 6 سال شهر اصفهان در سال 1397 بود. 30 نفر از مادرانی که فرزندانشان دارای اختلال اضطراب جدایی تشخیص داده شدند، به‌صورت نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل همتا سازی شدند. ابزارهای پژوهش شامل، پرسشنامۀ مرضی کودکان 4-CSI (فرم والدین)(اسپرافکین و گادو، 1994)، پرسشنامه ارزیابی رابطۀ مادر- کودک (MCRE)(رابرت، 1961) و پرسشنامۀ حالت- رگه اضطراب اسپیلبرگر (1960) بود. آموزش مادران در قالب 10جلسۀ نود دقیقه‌ای در گروه آزمایش به‌صورت انفرادی اجرا شد. در پایان دو گروه پرسشنامه‌های یاد شده را به‌عنوان پس‌آزمون تکمیل کردند. داده‌ها با استفاده از تحلیل کوواریانس وروش نمره افزوده و تی مستقل مورد تحلیل قرار گرفت. تحلیل نتایج بیانگر تأثیر کاربندی آزمایشی بر کاهش نمره‌های اضطراب کودکان و مادران گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل بود، همچنین درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک موجب کاهش، رفتارهای بیش حمایگرایانه مادران در گروه آزمایش شد. به‌طورکلی یافته‌ها نشان می‌دهد، درمان مبتنی بر تعامل والد کودک، سبب کاهش علائم اختلال اضطراب جدایی کودکان و اضطراب و بیش‌حمایتگری مادران آن‌ها می‌شود.

عارفه حمیده مقدم، عباس ابوالقاسمی، سید موسی کافی ماسوله، مرجان مهدوی روشن،
دوره 15، شماره 1 - ( دوره پانزده، شماره اول، بهار 1400 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر مقایسه تجربیات آزاردیدگی و خوردن ذهن­‌آگاهانه در زنان دارای شاخص توده بدنی بالا با و بدون اختلال پرخوری و زنان دارای وزن بهنجار بود. این پژوهش توصیفی، با طرح علی­ مقایسه­‌ای انجام گرفت. جامعه پژوهش را زنان مراجع دو مرکز مشاوره تغذیه شهرستان رشت در سال 1400 تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل 179 آزمودنی (50 زن دارای شاخص توده بدنی بالا با اختلال پرخوری، 69 زن دارای شاخص توده بدنی بالا بدون اختلال پرخوری و 60 زن دارای وزن طبیعی) مراجعه­‌کننده به این دو مرکز بودند که با روش نمونه­‌گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع­‌آوری داده­‌ها از پرسشنامه تشخیصی اختلالات خوردن استیک و همکاران (2000)، پرسشنامه ترومای دوران کودکی برنستاین و همکاران (2003) و پرسشنامه خوردن ذهن‌­آگاهانه فرامسون و همکاران (2009) استفاده شد. داده‌ها با تحلیل کوواریانس یک و چندمتغیری به منظور کنترل سن تحلیل شدند. نتایج نشان داد که تجربیات آزاردیدگی در زنان چاق و دارای اضافه­‌وزن با اختلال پرخوری بیش از زنان بدون اختلال و در هر دو گروه بیشتر از زنان دارای وزن بهنجار است. زنان گروه دارای اختلال پرخوری نمرات خوردن ذهن­‌آگاهانه کمتری نسبت به زنان بدون اختلال و هر دو گروه نمره پایین­تری از زنان دارای وزن طبیعی داشتند. با توجه به یافته­‌ها، تجربیات آزاردیدگی و خوردن ذهن‌­آگاهانه  نقش مهمی در آسیب­شناسی چاقی، اضافه‌­وزن و اختلال­ پرخوری دارند. بنابراین، طراحی برنامه‌­های آموزشی/ درمانی با هدف کاهش پیامدهای روانشناختی آزاردیدگی و آموزش تکنیک­‌های خوردن ذهن‌­آگاهانه، می­‌تواند راهگشا باشد.


خانم سارا اسفندیاری گرکرودی، دکتر عباس ابوالقاسمی، دکتر سید موسی کافی،
دوره 16، شماره 2 - ( دوره شانزده، شماره دوم ، تابستان 1401 )
چکیده

علی رغم مطالعات صورت گرفته، در زمینه راهبردهای کنترل فکر، زندگی ارزشمند و حساسیت به طرد مبتنی بر ظاهر در افراد با اختلال بدریخت انگاری بدن ابهامات و چالش هایی وجود دارد. هدف از این پژوهش مقایسه راهبردهای کنترل فکر، زندگی ارزشمند و حساسیت به طرد مبتنی بر ظاهر در دانشجویان با و بدون اختلال بدریخت انگاری بدن بود. در این پژوهش توصیفی از نوع علی-مقایسه ای، جامعه آماری کلیه دانشجویان دختر و پسر دانشگاه گیلان در سال تحصیلی 1400- 1399 بودند. نمونه پژوهش 110 نفر با اختلال بدریخت انگاری بدن و 163 نفر بدون اختلال بدریخت انگاری بدن بودند که به صورت در دسترس انتخاب شدند. جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه کنترل فکر ولز و دیویس(1994)، پرسشنامه زندگی ارزشمند ویلسون و همکاران (2010) و مقیاس حساسیت به طرد مبتنی بر ظاهر پارک(2007) و تحلیل آن ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیری انجام گرفت. نتایج نشان داد که در دانشجویان با اختلال بدریخت انگاری بدن، راهبردهای کنترل فکر و حساسیت به طرد مبتنی بر ظاهر به طور معناداری بیشتر و زندگی ارزشمند به طور معناداری کم تر است(p0.01). دانشجویان با اختلال بدریخت انگاری بدن در زمینه راهبردهای کنترل فکر؛ راهبردهای نگرانی، تنبیه و کنترل اجتماعی به میزان بیشتر و راهبرد پرت کردن حواس و ارزیابی مجدد را کمتر بکار می برند و در زمینه زندگی ارزشمند، اهمیت و پیگیری حوزه های زندگی ارزشمند در آن ها پایین تر است(p<0.01). این یافته ها تلویحات مهمی برای زمینه های آسیب شناسی، پیشگیری و درمانی این اختلال دارد.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه پژوهش در سلامت روانشناختی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 |

Designed & Developed by : Yektaweb