جستجو در مقالات منتشر شده


10 نتیجه برای تجربه

سید علی اصغر حسینی، محمد نقی فراهانی، ولی الله فرزاد، سیده الهام کاملی،
دوره 2، شماره 4 - ( 12-1387 )
چکیده

هدف تحقیق حاضر بررسی مبانی نظری یکی از نظریات مهم حوزه روانشناسی مثبت نگر، به نام تجربه سیالی و بررسی ساختار عاملی مقیاس حالت سیالی میان دانشجویان تربیت بدنی دانشگاه های تهران می باشد. این مقیاس دارای 9عامل و هر عامل دارای4 سؤال(مجموعاً 36سؤال) می باشد. 198 نفر از دانشجویان رشته تربیت بدنی و علوم ورزشی از میان 6 دانشگاه شهر تهران به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. از طریق روش تحلیل عاملی تأییدی و روش آلفای کرونباخ، اعتبار سازه و روایی مقیاس حالت سیالی آزمون شد. همچنین اعتبار همگرای مقیاس حالت سیالی از طریق ضریب همبستگی با پرسشنامه تجارب اوج(10سؤال) آزمون شد. نتایج به دست آمده، الگوی 9 عاملی مقیاس حالت سیالی را تأیید کرده و پیشنهاد می کند که در تحقیقات آتی در مورد برخی از سؤالات مشکل دار، روش تحقیق و نمونه به کار رفته، بازنگری گردد
امیرمحمد شهسوارانی، سید کاظم رسول‌زاده طباطبایی، حسن عشایری، کلثوم ستاری، مصطفی محمدی،
دوره 3، شماره 1 - ( 3-1388 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر استرس  بر توجه انتخابی و متمرکز بینایی با نگاه به عامل شخصیتی گشودگی نسبت به تجربه بود. تعداد 60 نفر از دانشجویان پسر ساکن شهر تهران با میانگین سنی 26 سال و 7 ماه (دامنۀ سنی 21 تا 36 سال) پس از اعمال متغیرهای کنترل به صورت نمونه­گیری تصادفی چند مرحله­ای انتخاب و در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. از آزمودنی­های گروه­های آزمایشی پس از اعمال کاربست آزمایشی (انجام تکالیف استر­س­زای شناختی) آزمون سنجش توجه انتخابی (متمرکز) بینایی به عمل آمد. بر آزمودنی­های گروه کنترل بدون اجرای تکالیف استرس­زای شناختی آزمون سنجش توجه انتخابی (متمرکز) بینایی اجرا شد. خطاهای آزمودنی­ها در تعداد (خطای شمارش) و طبقه­بندی محرک­ها (خطای طبقه­بندی) به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شدند. تجزیه­ و تحلیل نتایج با استفاده از آزمون t برای دو گروه مستقل نشان داد که در سطح 0001/0 میانگین نمرات خطاهای شمارش و طبقه­بندی آزمودنی­های گروه آزمایش از گروه کنترل به طور معناداری بیشتر است. همچنین میانگین نمرات خطاهای شمارش و طبقه­بندی گروه گشوده به طور معنادار بیشتر از گروه آزمایش (سطح اطمینان 01/0 و کمتر) شد و آزمون ANOVA نیز نتایج حاصله را تایید کرد. بخشی از نتایج پژوهش حاضر در پاره­ای زمینه­ها با پژوهش­های موجود متفاوت است. این امر می­تواند ناشی از اعمال متغیرهای کنترل نوروسایکالوژیک و تفاوت در جامعه­های مورد بررسی باشد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که استرس توجه انتخابی (متمرکز) بینایی را کاهش می­دهد و افراشتگی عامل گشودگی نسبت به تجربه در تشدید این امر نقش مهمی بر عهده دارد.
وحیده صالح میرحسنی، نیما قربانی، احمد علی پور، ولی الله فرزاد،
دوره 8، شماره 4 - ( 12-1393 )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه‌ای پنج عامل شخصیت در تنظیم رابطه بین استرس ادراک‌شده و عینی با اضطراب، افسردگی، و علائم جسمانی بود. 390 رئیس بانک با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای تک مرحله‌ای و از دو خوشه بانک دولتی و خصوصی انتخاب شدند و مقیاس‌های پنج عامل شخصیت نئو (120 آیتمی)، استرس ادراک‌شده کوهن و همکاران (1983)، استرس عینی (محقق‌ساخته)، اضطراب و افسردگی کاستلو و کامری (1967)، علائم جسمانی بارتون (1995)، روی آنها اجرا شد. یافته‌ها نقش واسطه‌ای سه عامل نورزگرایی، برون‌گرایی، و وظیفه‌شناسی را در تنظیم رابطه بین استرس ادراک‌شده و اضطراب، افسردگی، و علائم جسمانی تأیید کردند. تأثیر استرس عینی ازطریق استرس ادراک‌شده بود، که این امر بر اهمیت ذهنی استرس تأکید می‌کند. این یافته‌ها در سایه تعامل همزمان این سه ریخت (نورزگرایی پایین، همراه با وظیفه‌شناسی و برون‌گرایی بالا) در کاهش عوارض استرس موردبحث قرار‌گرفتند.
مهدی ایمانی، مهرداد پورشهبازی،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1395 )
چکیده

پژوهش حاضر نقش احتمالی سه مؤلفۀ انعطاف‌پذیری روان‌شناختی(پذیرش و عمل، ارزش‌ها و گسلش‌شناختی) را در پیش‌بینی  اختلال شخصیت مرزی مورد بررسی قرار داده است. برای این کار 131 نفر از دانشجویان دانشگاه شیراز به صورت نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شد و پرسشنامه‌های پژوهش را تکمیل نمودند. این پرسشنامه‌ها شامل پرسشنامۀ تشخیصی شخصیت- ویراست چهارم، پرسشنامۀ پذیرش و عمل- ویرایش دوم، زندگی ارزش‌محور و گسلش‌شناختی بودند. همبستگی معناداری بین مؤلفه‌های انعطاف‌پذیری روان‌شناختی با اختلال شخصیت مرزی مشاهده شد. بر‌‌‌ اساس یافته‌های حاصل از این پژوهش می‌توان گفت که مؤلفه پذیرش و عمل 45٪ از واریانس اختلال شخصیت مرزی را تبیین می‌کند (01/0>p). بنا‌براین اجتناب‌تجربه‌ای(فقدان پذیرش) مؤلفه مهمی در پیش‌بینی اختلال شخصیت مرزی است و باید به عنوان یکی از اهداف اصلی درمانی در افراد با اختلال شخصیت مرزی، مورد توجه قرار بگیرد. 


نرگس نقوی، مهدی اکبری، علیرضا مرادی،
دوره 11، شماره 2 - ( 6-1396 )
چکیده

پژوهش حاضر به ارزیابی مدلی پرداخته است که نقش پیش­بینی­کنندگی بی­نظمیِ هیجانی، عدم تحمل بلاتکلیفی، اجتناب تجربه­گرایانه و افکار تکرارشوندۀ منفی را در کمال­گرایی مثبت و منفی، بررسی می­کند. روش: در یک طرح پژوهش مقطعی، 412 دانشجوی کارشناسی دانشگاه تهران، علامه طباطبایی و خوارزمی با استفاده از نمونه­گیری در دسترس شرکت کردند. این دانشجویان مقیاس کمال­گرایی مثبت و منفی، پرسشنامۀ افکار تکرارشوندۀ منفی، مقیاس مشکل در تنظیم هیجان، مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی و پرسشنامۀ اجتناب تجربه­گرایانه را تکمیل کردند. داده­ها با استفاده از مدل‌سازی معادلات ساختاری مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفتند. یافته­ها: بی­نظمی هیجانی هم به‌صورت مستقیم و هم غیرمستقیم (به‌واسطۀ افکار تکرارشوندۀ منفی) با کمال­گرایی مثبت ارتباط معنی­داری ندارد. اما به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم با کمال­گرایی منفی ارتباط معنی­دار دارد. عدم تحمل بلاتکلیفی تنها به‌صورت مستقیم با کمال­گرایی مثبت ارتباط معنی­دار دارد و به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم با کمال­گرایی منفی ارتباط معنی­دار دارد. اجتناب تجربه‌گرایانه به‌صورت مستقیم با کمال­گرایی مثبت ارتباط معنی­دار دارد و به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم با کمال­گرایی منفی ارتباط معنی­دار ندارد. متغیرهای بی­نظمی هیجانی، عدم تحمل بلاتکلیفی، اجتناب تجربه­گرایانه، به‌طورکلی قادر به پیش­بینی 12درصد از کمال­گرایی مثبت، 64درصد از کمال­گرایی منفی و 58درصد از افکار تکرارشوندۀ منفی هستند. نتایج نشان داد که کمال­گرایی مثبت و منفی دو مدل ساختاری متفاوت هستند و افکار تکرارشوندۀ منفی تنها در ارتباط کمال­گرایی منفی با برخی متغیرهای برآیندی، نقش واسطه­ای ایفا می­کند


محمد صادق زمانی زارچی، مسعود غلامعلی لواسانی، جواد اژه ای، علی حسین زاده اسکویی، سحر صمدی کاشان،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده

طلاق، یک واقعیت در زندگی بسیاری از افراد در سرتاسر دنیاست. این پدیده به طرق گوناگون، زندگی افراد را تحت‌تأثیر خود قرار می‌دهد و سرمنشأ تحولات پیچیده‌ی عاطفی، شناختی و فیزیکی در نظام خانواده و به‌ویژه نزد فرزندان است. در این راستا این تحقیق با هدف بررسی تجربه‌ی زیسته‌ی فرزندان طلاق در زمینه‌ی تجارب هیجانی آنان انجام گرفته است. پژوهش حاضر کیفی بوده و طرح آن از نوع پدیدارشناسی است. به‌همین منظور 17 نفر از نوجوانان پسر و دختر 12-18ساله‌ای که جدایی والدینشان را تجربه کرده بودند، به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شده و با استفاده از مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته و اکتشافی مورد مطالعه قرار گرفتند. لازم به ذکر است که نمونه‌گیری تا زمان اشباع داده‌ها ادامه یافته است. به‌منظور تجزیه‌وتحلیل داده‌ها، ابتدا داده‌ها ثبت و کدگذاری شده و سپس با استفاده از روش کلایزی مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. نتایج این مطالعه به‌وسیله‌ی سه زیرمضمون که نشان‌دهنده‌ی تجارب زیسته‌ی مشارکت‌کنندگان بود، به نمایش گذاشته شد. این زیرمضمون‌ها به‌ترتیب شامل خشم و تنفر، ترس و احساس بی‌پناهی بوده و هریک به‌صورت مجزا، مؤلفه‌ها و واحدهای معنایی حمایت‌کننده دارند. آنچه از نتایج این تحقیق برمی‌آید این است که فرزندان طلاق هیجاناتی را تجربه می‌کنند که در مواردی می‌تواند بهزیستی و سلامت روانشان را تحت‌الشعاع قرار دهد. نتایج به‌دست‌آمده بر لزوم تبیین عمیق‌تر تجارب زیسته‌ی این افراد توسط روان‌شناسان و مددکاران و ارائه‌ی مداخلات درمانی مبتنی بر مضامینِ برآمده از مطالعه‌ی حاضر، با تمرکز بر بهبود وضعیت هیجانی آنان تأکید دارد.
 
مانی رفیعی اردستانی، حسین اسکندری، احمد برجعلی، نورعلی فرخی،
دوره 12، شماره 3 - ( 9-1397 )
چکیده

شیوه‌ی برخورد با فقدان، گستره‌ی وسیعی از واکنش‌های جسمی، هیجانی، شناختی و وجودی را در برمی‌گیرد و شدت آن می‌تواند از یک هیجان زودگذر و خفیف تا واکنشی شدید که تمام تاریخچه‌ی زندگی فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد، متغیر باشد. در این پژوهش به کمک سه شیوه‌ی مختلفِ جمع‌آوری کیفی داده‌ها، شامل گروه‌های متمرکز، مصاحبه‌ی نیمه‌ساختمند درباره‌ی تجربیات فقدان و اخذ روایت زندگی به شیوه‌ی مک‌آدامز که درمجموع روی 21 شرکت‌کننده صورت پذیرفت، ساخت‌ها و فرایندهای مؤثر بر چگونگی واکنش‌های این افراد به فقدان، از طریق بررسی پدیدارشناختی و تحلیل کیفی داده‌ها روی متن آوانویسی‌شده‌ی مصاحبه‌ها مورد بررسی قرار گرفت. نتایج به‌دست‌آمده، سه خوشه‌ی اصلی بستر رخداد، ماهیت فقدان و ویژگی‌ها و تجربه‌ی زیسته‌ی کنشگر را به‌عنوان فرایندهای تأثیرگذار بر واکنش به فقدان معرفی کرد. بستر رخداد دو مضمون زمان و مقایسه با هنجارهای فرهنگی و اجتماعی، ماهیت فقدان سه مضمون نوع فقدان، جبری یا اختیاری بودن و دفعی یا پیش‌بینی‌پذیر بودن آن و درنهایت ویژگی‌های کنشگر، سه مضمون شخصیت، میزان آگاهی و تجربیات زیسته‌ی پیشین افراد را در برمی‌گرفت؛ درنتیجه به نظر می‌رسد که تعاملی از واقعیت‌های بیرونی و زیست‌جهان ذهنی کنشگر است که به طیف گسترده‌ی واکنش‌ها به فقدان منجر می‌گردد.
 
پروین رحمتی نژاد، مجید یزدی، زهره خسروی، فاطمه شاهی صدرآبادی،
دوره 14، شماره 1 - ( 4-1399 )
چکیده

ابتلا به بیماری جدید و ناشناخته کووید 19 علاوه بر مخاطرات سلامت جسمانی به دلیل ماهیت و ویژگی‌های خاص بیماری منجر به تجربه‌های روانی دشوار و متفاوتی نیز می‌گردد. بیماران علاوه بر علائم جسمانی، واکنش­های روان­شناختی مختلفی دارند که می‌تواند به عنوان مانعی در فرایند سیر و بهبودی بیماری عمل کرده و بر رنج آنان در دوران بیماری بیفزاید. بنابراین پژوهش حاضر با هدف فهم تجربه زیسته این افراد جهت کمک به کاهش رنج این بیماران صورت گرفته است. روش مطالعه به صورت کیفی با رویکرد پدیدارشناختی بود. تعداد شرکت‌کنندگان 15 نفر و با روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از مصاحبه نیمه‌ساختاریافته استفاده شد. تحلیل داده‌ها نیز از طریق روش کلایزری صورت گرفت. برای اطمینان و اعتبار یافته‌ها نیز از روش بازنگری و نظارت شرکت‌کنندگان، خودبازبینی پژوهشگر در فرآیند جمع‌آوری و تحلیل داده و ثبت تمامی پیش‌فرض‌های ذهنی خود از قبل و در نظر نگرفتن آن‌ها در فرآیند تحلیل و بازنگری و کدگذاری مجدد مصاحبه‌ها توسط دو پژوهشگر دیگر استفاده شد. یافته‌های پژوهش شامل 278 کد اولیه بوده که با توجه به هدف و سوال پژوهش 6 مضمون اصلی و 24 زیرمضمون استخراج شد. اضطراب مرگ، تجربه انگ بیماری، تجربه ابهام، تجربه‌های هیجانی مثبت، هیجان‌های تجربه شده در رابطه با اعضای خانواده و هیجان‌های ناشی از قرنطینگی مضمون‌های اصلی بودند. تجارب هیجانی دردناک در این بیماران می‌تواند منجر به تاخیر و دشواری در روند بهبودی این افراد گردیده و علاوه بر درد بیماری، رنج روانی را نیز تحمیل نماید. کسب آگاهی بیشتر درباره این بیماری برای کاستن تجربه ابهام، راهبردهای روانشناختی برای کنترل اضطراب مرگ و انگ اجتماعی و راهکار برای مدیریت رفتار و هیجان اعضای خانواده می‌تواند در مداخلات روان­شناختی ویژه این بیماران در نظر گرفته شده و منجر به کاهش هیجان‌های منفی و امکان مقابله بهتر با بیماری و رنج روانی ناشی از آن گردد.
فائزه بخشعلی زاده ایرانی، شهریار شهیدی، عبدالرحیم حزینی،
دوره 14، شماره 2 - ( 6-1399 )
چکیده

بیماران مبتلا به سرطان پیشرفته که در مراحل نهایی بیماری و واپسین روزهای زندگی خود هستند، دغدغه‌­ها و نگرانی‌­های مهم و غیرقابل انکاری دارند که می­‌توانند اطلاعات ارزشمندی را برای مراقبان فراهم کنند تا بتوانند جهت برنامه‌­ریزی و ارتقا مراقبت از آن­‌ها بر پایه نیازهای­شان اقدام کنند. هدف پژوهش حاضر دستیابی به تجربه‌­های روان­شناختی به­‌خصوص دغدغه‌­ها، نیازها و نگرانی‌­های این بیماران در مسیر بیماری بود. در این پژوهش از طرح تحقیق کیفی از نوع پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. از بین بیماران تحت مراقبت تسکینی در بیمارستان فیروزگر و مرکز کنترل و پیشگیری از سرطان آلاء، 11 نفر به روش هدفمند انتخاب شدند. جمع­‌آوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه نیمه­‌ساختاریافته و تفسیر داده­‌ها به روش کلایزی انجام شد. نتایج این مطالعه در 5 خوشۀ اصلی "دغدغه‌­های مرتبط با خانواده و دوستان"، "دغدغه­‌های اجتماعی- اقتصادی"، "دغدغه­‌های مرتبط با خود"، "دغدغه‌­های مرتبط با کادر و فرایند درمان در بیمارستان" و "دغدغه‌­های مذهبی-معنوی" و 34 خوشۀ فرعی دسته­‌بندی شد. بیماری سرطان و مرگ قریب­‌الوقوع، دغدغه­‌ها، نگرانی‌­ها و نیازهایی را در ابعاد مختلف زندگی فرد و خانواده او به‌­وجود می­‌آورد که در صورت غفلت از آن‌ها، بهزیستی فرد و کیفیت زندگی او مختل می­شود. شناسایی و تأیید احساسات و نگرانی‌­های بیماران و پرداختن به نیازهای­شان، آرامش و اطمینان بیشتری برای آنان فراهم خواهد کرد تا در مواجهه با این تجربۀ دشوار، موفقیت بیشتری کسب کرده و به پذیرش برسند.

دکتر شهربانو عالی، مرضیه دین دوست، هاجر علیکی،
دوره 16، شماره 2 - ( 6-1401 )
چکیده

هدف: موقعیت زندگی زنان دارای معلولیت، پیچیده و سرشار از موانع نگرشی، اجتماعی و اقتصادی بر سر راه آسایش اجتماعی-روانی آنهاست. حال اگر این زنان مادر نیز باشند، مسلماً پیامدهایی نیز برای فرزندان چنین مادرانی به دنبال دارد. ازاین رو، هدف از مطالعه حاضر درک عمیق تجارب زیسته دخترانی بود که مادری با معلولیت جسمی و ذهنی داشتند. روش: روش پژوهش حاضر کیفی از نوع پدیدارشناختی بود. نمونه مورد مطالعه شامل 11 نفر از دخترانی با میانگین سنی 5/20  سال بودند که مادری با معلولیت جسمی و ذهنی داشتند و به روش نمونه‌گیری هدفمند و گلوله‌برفی انتخب شدند. از افراد مصاحبه نیمه­ساختاریافته به عمل آمد، سپس کلمه به کلمه پیاده‌سازی شده و به روش  پدیدارشناسی تفسیری اسمیت و اوسبورن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته­ها: در این مطالعه 4 مضمون اصلی شناسایی شد:رویارویی با معلولیت مادر، احساس خلاء مادری، ادراک تفاوت در ساختار خانواده و چالش‌های شخصی ایجاد شده برای فرزند. برخی از مضامین اصلی، شامل زیر مجموعه‌هایی بودند. نتیجه­گیری:  با توجه به یافته‌ها می‌توان گفت زندگی دختران تحت تأثیر معلولیت مادر قرار گرفته است و لازم است برای خانواده‌هایی که با چنین مشکلاتی روبرو می‌شوند، یک سیستم حمایتی فراهم شود.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه پژوهش در سلامت روانشناختی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 |

Designed & Developed by : Yektaweb