جستجو در مقالات منتشر شده


6 نتیجه برای پرخاشگری

سید امیر امین یزدی، حسین کارشکی، مریم سادات کیافر،
دوره 7، شماره 4 - ( 12-1392 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر­بخشی برنامه­ آموزش نظریه­ ذهن بر افزایش توانایی نظریه­ ذهن و کاهش پرخاشگری کودکان پیش دبستانی انجام شد. طرح پژوهش از نوع شبه آزمایشی با پیش­آزمون و پس­آزمون بود. تعداد 34 کودک (با نشانگان پرخاشگری) پس از اجرای پیش­آزمون به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. کودکان گروه آزمایش به مدت 9 جلسه آموزش­های مرتبط با نظریه­ی ذهن را دریافت نمودند. ابزار پژوهش پرسشنامه­ی پرخاشگری واحدی و همکاران و آزمون باور کاذب بود. داده­ها با روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. با توجه به یافته­های به دست آمده از تحلیل کوواریانس، مداخله­های مرتبط با نظریه­ی ذهن باعث افزایش توانایی نظریه­ی ذهن و کاهش پرخاشگری گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل گردید. با استناد به یافته­های پژوهش حاضر می­توان نتیجه گرفت که آموزش نظریه­ی ذهن می­تواند باعث افزایش توانایی نظریه­ی ذهن و کاهش پرخاشگری کودکان گردد. بنابراین باید بر آموزش این مسائل در بافت والد- کودک و در مهدهای کودک برای رشد کودکان تأکید گردد.
محمدعلی کلهر، مختار آوا گوهر،
دوره 8، شماره 1 - ( 3-1393 )
چکیده

هدف از انجام این پژوهش بررسی میزان اثر­بخشی آموزش مهارت­های زندگی در کاهش رفتار پرخاشگرانه نوجوانان در ایران (کرج) بود. نمونه­ی پژوهش شامل400 نفر از دانش آموزان دختر و پسر مدارس دوره­ی راهنمایی بود که در مرحله­ی پیش­آزمون به پرسشنامه­ی مهارت زندگی پرخاشگری پاسخ دادند و بر اساس میانگین نمره­ی آزمون­ها، به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل 200 نفری (100 دختر و 100 پسر) تقسیم شدند. پس از اجرای ده جلسه کلاس‌های آموزشی مهارت‌های زندگی برای گروه آزمایش، هر دو گروه مجدداً توسط همان دو پرسشنامه ارزیابی شدند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که افزایش سطح مهارت زندگی موجب کاهش پرخاشگری شده­است. جهت بررسی ماندگاری تأثیر آموزش، به فاصله­ی دو دوره­ی شش ماهه، تعداد 30 نفر از نمونه­ی آزمایش با نمره­ی بالا و30 نفر با نمره­ی پایین مجدداً مورد بررسی قرار گرفتند که نتایج نشان داد در شش ماه اول، میانگین گروه­ها پایین آمده اما در نقطه­ی مورد قبول از لحاظ آماری و روان­شناختی قرار دارد ولی گروه ضعیف افت شدیدتری داشته‌اند. در شش ماه دوم، گروه ضعیف در پنج جلسه­ی آموزشی مجدد شرکت کردند که این برنامه موجب شد سطح مهارت‌های زندگی در آن­ها بالا رفته و در مقایسه با گروه قوی، پرخاشگری در این گروه به میزان قابل قبولی کاسته شود و در پایان از گروه قوی میانگین پایین‌تری داشته باشند. بنابراین با تکرار دفعات آموزش با فاصله­ی زمانی، میزان تسلط و آگاهی مهارت‌های زندگی افزایش و مقدار پرخاشگری کاهش بیشتر و پایدارتری نسبت به قبل داشت.
نسرین قره خانلو، فرشاد محسن زاده،
دوره 9، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده

هدف از پژوهش حاضر مقایسه‌ی افسردگی، پرخاشگری و عزّت‌نفس بین فرزندان والدین پرتعارض و کم‌تعارض بوده است. جامعه‌ی آماری این پژوهش، تمام دانشآموزان دختر شهرستان بهار در مقطع دبیرستان بود. نمونه‌گیری به صورت خوشه‌ای چند مرحله‌ای انجام شد. پرسشنامه‌ها توسط230 نفر(گروه فرزندان والدین پرتعارض 85 نفر و گروه فرزندان والدین کم‌تعارض 125نفر) پاسخ داده شد. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از مقیاس ادراک فرزندان از تعارضات بین‌والدینی(CPIC)، مقیاس افسردگی اصلاح‌ شده، مقیاس خصومت و مقیاس عزّت نفس حوزه‌های خاص هیر استفاده شد. آزمون فرضیات پژوهش از طریق آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری صورت گرفت. نتایج نشان داد که فرزندان والدین پرتعارض نسبت به فرزندان والدین کم‌تعارض، افسردگی و پرخاشگری بیشتر و عزّت‌نفس کمتری دارند. در مجموع، یافته‌های پژوهش حاکی از این هستند که سبک حل تعارض توسط والدین، پیامدهایی منفی برای سلامت روانی فرزندان دربردارد. نهایتاً، تلویحات یافته‌ها برای مشاوران و روان‌شناسان مورد بحث قرار گرفته است.
سمانه خزاعی، شکوه نوابی نژاد، ولی الله فرزاد، کیانوش زهراکار،
دوره 10، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی مشخصات روان­سنجی و هنجاریابی مقیاس پرخاشگری پنهان ارتباطی نلسون و کارول (2006) در زوج­های ایرانی بود. طرح تحقیق حاضر از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش را زوجین متأهل شهر بیرجند تشکیل داد. 350 زوج (700 نفر) به شیوه نمونه گیری در دسترس از بین زوج­های شهر بیرجند انتخاب شدند و  پرسشنامه ­های مقیاس پرخاشگری پنهان ارتباطی نلسون و کارول (2006)، پرسشنامه تعارضات زناشویی تجدید نظر شده ثنایی (1387) و مقیاس سازگاری زناشویی بی اسپینر (1976) در مورد آنها ارزیابی شد. جهت تجزیه و تحلیل داده­ ها از شاخص­های آماری همبستگی پیرسون، ضریب آلفای کرونباخ و تحلیل عاملی اکتشافی ( با کمک نرم­افزار 23spss)،  تحلیل عاملی تاییدی (با نرم افزار 23AMOS) استفاده گردید. تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که مقیاس 12 سوالی پرخاشگری پنهان ارتباطی در نمونه­ای ایرانی از 2 عامل (کناره گیری عاطفی و خراب کردن وجهه اجتماعی) اشباع شده است که 56 درصد از واریانس مقیاس را تبیین می­کنند. تحلیل عاملی تاییدی نیز نشان داد که مدل دو عاملی مقیاس پرخاشگری پنهان ارتباطی به خوبی با داده­ها برازش دارد (93/0AGFI=، 94/0NFI=، 06/0RMSEA= ). ضریب آلفای کرونباخ (85/0)، اعتبار همگرا (47/0)، اعتبار واگرا (42/0-) به دست آمد که همگی در سطح 01/0≥P معنادار بودند. به‌طورکلی نتایج نشان داد، مقیاس پرخاشگری پنهان ارتباطی نلسون و کارول (2006) از روایی و اعتبار مناسبی برخوردار است و می­توان آن را برای سنجش میزان پرخاشگری پنهان ارتباطی زوج­ها بکار برد.


دکتر سمانه خزاعی، دکتر شکوه نوابی نژاد، دکتر ولی اله فرزاد، دکتر کیانوش زهراکار،
دوره 15، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی احساس شرم و گناه در رابطه بین سبکهای دلبستگی و پرخاشگری پنهان زناشویی، انجام گرفته است. مطالعه­ی حاضر یک تحقیق همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش را زوجین متأهل شهر بیرجند تشکیل دادند. حجم نمونه پژوهش حاضر را 320 زوج تشکیل دادند. روش نمونه‌گیری از نوع در دسترس بود. به منظور تجزیه و تحلیل روشهای آماری از همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته­‌های پژوهش نشان داد که بین متغیرهای پژوهش رابطه معناداری وجود دارد. بررسی مدل مفهومی پژوهش نشان داد که  احساس شرم و گناه در رابطه سبک دلبستگی اضطرابی و سازه های پرخاشگری پنهان (کناره گیری عاطفی و خراب کردن وجهه اجتماعی) نقش میانجی معناداری داشت. بهطورکلی نتایج نشان داد سبک دلبستگی اضطرابی بر احساس شرم و گناه تأثیر بیشتری دارد. همچنین نتایج بیانگر نقش مؤثر سبکهای دلبستگی ایمن، اضطرابی و اجتنابی بر کناره گیری عاطفی بود. احساس شرم با هر دو سازه پرخاشگری پنهان ارتباط مثبت معناداری داشت و احساس گناه فقط با خراب کردن وجهه اجتماعی رابطه معناداری داشت. نتایج بررسی نقش میانجی نیز حاکی از نقش معنادار احساس شرم و گناه در رابطه سبک دلبستگی اضطرابی و سازه‌های پرخاشگری پنهان (کناره‌گیری عاطفی و خراب‌کردن وجهه اجتماعی) بود.

آقای امید روح افزا، دکتر آرزو اصغری،
دوره 17، شماره 3 - ( 9-1402 )
چکیده

این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیک و تحلیل رفتار متقابل بر واکنش‌پذیری بین‌فردی، خودمهارگری و نظم‌جویی‌شناختی هیجان نوجوانان پرخاشگر انجام شد. طرح پژوهش نیمه آزمایشی به شیوه پیش‌آزمون_پس‌آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش‌آموزان پرخاشگر مدارس پسرانه دوره متوسطه دوم شهر گرگان در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که با استفاده از شیوه خوشه‌ای، 45 دانش‌آموز به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفری (آزمایش 1 رفتاردرمانی دیالکتیک، آزمایش 2 تحلیل رفتار متقابل و گروه گواه) جایگزین شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه‌های واکنش‌پذیری بین‌فردی دیویس (1983)، خودمهارگری تانجی (2004)، نظم‌جویی‌شناختی هیجان گرانفسکی و کرایج (2001) و پرخاشگر باس پری (1992) بود. داده‌های پژوهش با آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره و نرم‌افزار SPSS نسخه 22 تحلیل شدند. یافته‌ها نشان داد که رفتار درمانی دیالکتیک و تحلیل رفتار متقابل بر واکنش‌پذیری بین‌فردی، خودمهارگری و نظم‌جویی‌شناختی هیجان نوجوانان پرخاشگر اثربخش است. همچنین میزان تاثیر گروه رفتاردرمانی دیالکتیک بیشتر از گروه تحلیل رفتار متقابل بوده است. بر اساس یافته های پژوهش می‌توان نتیجه گرفت که رفتار درمانی دیالکتیک با شناسایی الگوهای معیوب قبلی افکار و احساسات، افزایش تحمل ناکامی، پذیرش و اعتباربخشی هیجانات منجر به بهبود  واکنش‌پذیری بین‌فردی، خودمهارگری و نظم‌جویی‌شناختی هیجان نوجوانان پرخاشگر می‌شود.
 



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه پژوهش در سلامت روانشناختی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 |

Designed & Developed by : Yektaweb