4 نتیجه برای برنج
غلامحسین عبدالله زاده، محمدشریف شریف زاده، علیرضا خواجه شاهکویی،
دوره 4، شماره 13 - ( 8-1394 )
چکیده
هدف این تحقیق، ارزیابی و مقایسه سطح پایداری در نظام تولید برنج شهرستان ساری بوده است. 22 شاخص منفرد مربوط به جنبههای اکولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی پایداری انتخاب شده است و پس از تعیین مناسبت آن با شرایط محلی کشت برنج در شهرستان ساری، به بررسی 287 نفر از کشاورزان برنجکار پرداخته شد. پرسشنامهای برای گردآوری دادهها درباره عملیات کنونی کشاورزی در سه بخش الف) عملیات مدیریت زراعی؛ ب) عملکرد اقتصادی و ج) ویژگیهای اجتماعی هر مزرعه طراحی شد. روششناسی فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) برای تعیین وزن با توجه به اهمیت نسبی و تأثیر شاخصهای اجتماعی، اقتصادی و اکولوژیکی بر پایداری کل، از طریق بررسی دیدگاه کارشناسان بهکار گرفته شده است. سپس از طریق ادغام شاخصهای ترکیبی مربوط به سه مؤلفه پایداری، شاخص ترکیبی نهایی پایداری ساخته شد. نتایج نشان داد که 77/17% و 66/53% نظام تولید برنج به ترتیب در وضعیت ناپایدار و بالقوه ناپایدار است. با وجود اینکه مؤلفه اجتماعی پایداری در سطح رضایتبخشی قرار داشت اما جنبههای اقتصادی و اکولوژیکی هنوز در وضعیت ضعیف پایداری قرار دارند. بهعلاوه، پایداری مزرعه در بین کشاورزان استفاده کننده از روش مبارزه بیولوژیک، بذر کممحصول، عملیات مدیریت اگرواکولوژیک، دارنده زمینهای یکپارچه و شرکتکننده در برنامههای آموزشی-ترویجی بیشتر بوده است. تحصیلات، نیروی کار خانوادگی، میزان خودمصرفی برنج، رابطه مثبت و مقدار برنج تولیدی، رابطه منفی معنیداری با پایداری اکولوژیکی داشته است. سن، تجربه کشاورزی، تحصیلات و میزان خودمصرفی، رابطه مثبت معنیدار با پایداری اجتماعی داشته است. همچنین تحصیلات، اندازه زمین، خودمصرفی، مقدار برنج تولیدی و شاخص بهرهوری نیز با پایداری اقتصادی دارای رابطه مثبت معنیداری بوده است.
پریسا شاهین رخسار، امین علیزاده، حسین انصاری، محمد قربانی،
دوره 7، شماره 25 - ( 9-1397 )
چکیده
اصلاح الگوی کشت بهعنوان یکی از مهمترین الزامات بخش کشاورزی کشور بهصورت گسترده از سوی کارشناسان و فعالان این حوزه مورد تأکید قرارگرفته است. استان گیلان علیرغم برخورداری از نزولات جوی، به دلایل مختلف ازجمله پراکنش نامناسب بارندگی و تغییر کیفیت آبهای سطحی و زیرزمینی با پدیده کمآبی در فصل کشت برنج مواجه شده است و در برخی از موارد نیاز به طراحی مجدد الگوی کشت دارد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی موانع و چالشهای بازطراحی الگوی کشت در استان گیلان با بررسی ذهنیتهای خبرگان کشاورزی با استفاده از روش کیو انجام شده است. جمعآوری دادههای این پژوهش در دو مرحله صورت گرفته است. ابتدا پرسشنامهای حاوی دو سؤال در زمینه موانع و چالش های بازطراحی الگوی کشت بین کارشناسان و مدیران دو سازمان متصدی مدیریت آب کشاورزی توزیع گردید و پس از جمعآوری دیدگاههای آنها و بررسی منابع داخلی و خارجی، تعداد 25 گویه بهعنوان نمونه عبارات کیو انتخاب شد. در مرحله دوم تعداد 25 مشارکتکننده، متشکل از مدیران و کارشناسان شرکت سهامی آب منطقهای و سازمان جهاد کشاورزی گیلان و اساتید گروه آب و گروه اقتصاد کشاورزی دانشگاه گیلان به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. در نهایت دادهها با استفاده از نرمافزار METHOD 2.11 PQ به روش تحلیل عاملی کیو پردازش و تحلیل شدند. بر اساس نتایج پژوهش، 5 الگوی ذهنی متمایز در میان مشارکتکنندگان شناسایی و با توجه به ماهیت متغیرهای سازنده آن نامگذاری شدند که 44/61 درصد از واریانس کل را تبیین نمودند. تدوین دستورالعمل شفاف و کاربردی با بهرهگیری از دیدگاههای شناساییشده، رفع موانع سازمانی – پژوهشی مرتبط با تعیین و بهینهسازی الگوی کشت، توجه به نیازهای اقتصادی کشاورزان و تنوع درآمدی برای کاهش مخاطرات تغییر الگوی کشت، توجه به قابلیتها و توان تولیدی اراضی ازجمله عوامل مؤثر در باز طراحی الگوی کشت نواحی روستایی استان گیلان بوده است.
مصطفی مردانی نجف آبادی، یاسمین زباری، نسرین اوحدی،
دوره 11، شماره 41 - ( 9-1401 )
چکیده
لزوم توجه به پایداری در کشاورزی در سطوح مختلف محلی، منطقهای، ملی و جهانی مورد تأیید قرار گرفته است. ارتقای کارایی و مصرف مطلوب عوامل تولید در بهبود پایداری عملیات کشاورزی در راستای توسعه پایدار امری اجتناب ناپذیر است. بر این اساس هدف مطالعه حاضر تعیین کارایی و حد بهینه استفاده از منابع تولید در راستای توسعه پایدار در مناطق روستایی گتوند با استفاده از رهیافت تحلیل پوششی دادههای استوار میباشد. رهیافت بهینهسازی استوار امکان ارزیابی واحدهای تصمیمگیری با دادههای غیرقطعی را فراهم مینماید. دادههای مورد نیاز در منطقه مدنظر از طریق توزیع و تکمیل پرسشنامه در سال 1398 توسط 121برنجکار با در نظر گرفتن جامعه آماری و استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده حاصل شد. نتایج نشان داد، میانگین کارایی کل فنی در سطح احتمال انحراف 50% و سطح عدم اطمینان 20% برابر79/0 میباشد. در نتیجه تولیدکنندگان منطقه مورد مطالعه نهادههای تولید را برای تولید سطح معینی از تولید به صورت بهینه به کار نمیبرند. مقادیر واقعی مصرف نهادهها توسط برنجکاران مناطق روستایی گتوند فاصله زیادی نسبت به مقادیر بهینه برآورد شده دارند. به عبارتی برای همه نهادهها، مازاد مصرف وجود دارد. ناکاراترین نهادهها در پژوهش حاضر سطح زیرکشت و علفکش میباشند. به طوری که میتوان به ترتیب با کاهش 48% و 45% در مصرف سطح زیرکشت و علفکش به سطح بهینه مصرف این نهادهها بدون کاهش در تولید دست یافت. در این راستا جهت افزایش کارایی و در نتیجه بهبود عملیات پایداری کشاورزی در راستای توسعه پایدار، برنامهریزی آموزشی جهت استفاده از تکنولوژیهای مناسب و پیشرفته برای بالابردن بهرهوری عوامل تولید توصیه میشود.
پریسا نوری درزیکلایی، فاطمه رزاقی بورخانی، دکتر طاهر عزیزی خالخیلی، دکتر علی اکبر براتی،
دوره 13، شماره 49 - ( 9-1403 )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف تبیین مدل بهبود کارایی پیوند آب، انرژی و غذا در سطح مزارع برنج شهرستان ساری انجام گرفتهاست.
روش پژوهش: این تحقیق نوعی مطالعه پیمایشی بود که بر اساس رویکرد کمی انجام شد و از نظر هدف در گروه مطالعات کاربردی قرار میگیرد. جامعه آماری تحقیق شامل 25590 نفر از شالیکاران شهرستان ساری بود. حجم نمونه با استفاده از نرمافزار G-Power معادل 170 نفر برآورد شد. نمونهگیری به روش طبقهای چندمرحلهای با انتساب متناسب انجام شد. ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه محقق ساخته بود. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه توسط متخصصان و پایایی ابزار تحقیق با شاخص آلفای کرونباخ انجام شد. برای تحلیل دادهها از روش تحلیل پوششی دادهها استفاده شد.
یافتهها: یافتههای این مطالعه نشان داد که بهطورکلی، شاخص کارایی پیوند در میان واحدهای مورد مطالعه 198/0 است که حاکی از وضعیت بسیار نامناسب کارایی پیوند آب، انرژی و غذا در فرآیند تولید محصول برنج است. بر اساس این شاخص، وضعیت کارایی پیوند در میان 70 درصد از واحدهای مورد مطالعه در حد بسیار نامناسب بوده است. همچنین، بین میزان انرژی و آب مصرفی با میزان شاخص کارایی پیوند رابطه منفی و معنیداری وجود داشت واحدهای دارای سطح تولید بیشتر از کارایی پیوند بیشتری برخوردار بوده و واحدهای دارای مقیاس کوچکتر از کارایی پیوند پایینتری برخوردار هستند. به عبارت دیگر بین شاخص کارایی پیوند با اندازه واحد بهرهبرداری همبستگی مثبت وجود دارد.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که شاخص کارایی پیوند آب، انرژی و غذا در میان واحدهای مورد مطالعه از وضعیت بسیار نامناسب برخوردار است. این بدان مفهوم است که فرآیند تولید محصول برنج در استان مازندران از نظر مصرف آب و انرژی وضعیت نامطلوبی دارد. به عبارت دیگر میزان تولید محصول در ازای مقدار آب و انرژی مصرفی در حد نامطلوب بود، حدر رفت منابع آب و انرژی در این نظام تولید بالا بوده و نیازمند بهینهسازی است. برای بهینهسازی مصرف منابع آب و انرژی با هدف بهبود شاخص کارایی پیوند میبایست میزان مصرف آب و انرژی کاهش یابد بدون آنکه به تولید محصول و در نتیجه آن امنیت غذایی آسیبی وارد گردد. در این خصوص توجه به تفاوتهای منطقهای و الگوی کشت مناسب منطقه در شرق، غرب و مرکز و ضرورت پهنهبندی کشاورزی منطقه از نظر نوع اقلیم و شرایط آب و هوایی در استان حائز اهمیت است. در همین خصوص، پیگیری برنامهریزی ترویجی- آموزشی برای بهبود عملیات مدیریت مزرعه با معرفی مزارع نمونه و کارا به سایر افراد از طریق مزارع نمایشی، سایت الگویی و مدرسه مزرعه کشاورز، پیشنهاد میشود.