21 نتیجه برای نواحی روستایی
محمدرضا رضوانی، طاهره صادقلو، حسنعلی فرجی سبکبار، عبدالرضا رکن الدین افتخاری،
دوره 2، شماره 3 - ( 3-1392 )
چکیده
بازاریابی محصولات کشاورزی یکی از اساسیترین و مهمترین شاخصهای توسعه اقتصاد فضاهای روستایی محسوب میگردد. در این راستا، شناسایی فاکتورها و مولفه های تاثیرگذار بر فرآیند بازاریابی این محصولات به ویژه در محصولات فسادپذیری نظیر محصولات دامی و تولیدات لبنی می تواند در هدایت و تسهیل فرآیند بازاریابی و کاهش مشکلات و مسائل موجود در این عرصه به ویژه در اجتماعات محلی بسیار راهگشا باشد. شناسایی و تعدیل توزیع فضایی شاخصهای موثر در فرایند بازاریابی محصولی نظیر شیر با در نظر گرفتن تمامی محدودیتهای زمانی و زیستی این محصول، در سطح تولیدکنندگان خرد(سنتی و نیمه مدرن)؛ از مرحله تولید تا عرضه به مصرفکنندگان مختلف، و برنامهریزی برای سازماندهی به توزیع عناصر تعیین کننده در عرصه بازاریابی و بازاررسانی، با بهینهسازی کاربرد منابع، جلوگیری از اتلاف هزینه و زمان، و همچنین کاهش مسیرهای بازار از طریق کاهش تاثیر واسطهگران، افزایش منافع و رشد اقتصادی تولیدکنندگان روستایی را در پی خواهد داشت. بر این اساس شناخت دقیق عوامل شکل دهنده و تسهیل کننده شبکه فضایی بازاریابی محصول شیر و تغییرات فضایی اشکال بازاریابی در مناطق روستایی با تاکید بر عوامل جغرافیایی به عنوان یکی از هدف اساسی در سطوح مختلف تصمیم گیری و مدیریت و برنامه ریزی اقتصاد روستایی کشور مطرح است. بر این اساس سوال اساسی مقاله شناخت عوامل موثر و تبیین کننده شبکه فضایی بازاریابی و تحلیل تغییرات فضایی فرآیند بازاریابی محصول شیر تحت تاثیر این عوامل در مناطق روستایی با پتانسیل اقتصاد دامداری و تولید شیر در شهرستان خدابنده استان زنجان می باشد. برای دستیابی به این هدف از روش شناسی توصیفی و تحلیلی با بکارگیری داده های پرسشنامه ای، نظرات خبرگان، آزمون تحلیل واریانس استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که از بین عوامل سه گانه شناسایی شده در شبکه فضایی بازاریابی شیر، مهمترین عامل از نظر سطوح مختلف تحلیل، عامل عملکردی- رفتاری یا توزیع فضایی عناصر بازاریابی است.
حامد قادرمرزی، داوود جمینی، علیرضا جمشیدی، رامین چراغی،
دوره 2، شماره 3 - ( 3-1392 )
چکیده
وضعیت مطلوب مسکن در نواحی شهری و روستایی یکی از شاخصهای توسعه اقتصادی اجتماعی در کشورهای جهان محسوب میشود. تدوین یک برنامه جامع در بخش مسکن بهمنظور دستیابی به وضعیت مطلوب مسکن مستلزم شناسایی و تجزیه وتحلیل ابعاد گسترده این بخش میباشد. از راههای مهم آگاهی از وضعیت مسکن در فرایند برنامهریزیهای منطقهای، استفاده از شاخصهای مسکن میباشد. این شاخصها که بیانگر وضعیت کمی و کیفی مساکن در هر مقطع زمانی است، راهنمایی مؤثر جهت بهبود برنامهریزی مسکن برای آینده میباشد. در این رابطه پژوهش حاضر با استفاده از شاخصهای مسکن به بررسی وضعیت مسکن مناطق روستایی شهرستانهای استان کرمانشاه، و سطحبندی نواحی روستایی آن با استفاده از این شاخصها پرداخته است. روش تحقیق پژوهش حاضر مبتنی بر روش اسنادی و توصیفی است. اطلاعات مورد نیاز از نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1385 استان کرمانشاه استخراج شده است. در این مطالعه از 34 شاخص برای بررسی وضعیت موجود استفاده شده است. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS و مدل TOPSIS، سطحبندی شهرستانها بر اساس تحلیل خوشهای و نمایش توزیع آنها با استفاده از نرمافزار ArcGIS انجام گرفته است. بهمنظور سطحبندی نواحی همگن روستایی از روش تحلیل خوشهای استفاده و نقاط روستایی استان به 3 گروه همگن طبقهبندی شدهاند که بر اساس آن مناطق روستایی شهرستانهای کنگاور و هرسین در بالاترین سطح و مناطق روستایی شهرستانهای دالاهو، ثلاث و باباجانی، اسلامآبادغرب، پاوه، روانسر، قصرشیرین، گیلانغرب و جوانرود در پایینترین سطح از حیث برخورداری از شاخصهای مسکن قرار دارند.
حامد قادرمزی،
دوره 4، شماره 11 - ( 2-1394 )
چکیده
هدف از پژوهش کاربردی حاضر که از نوع تحقیقات توصیفی ـ تحلیلی است، شناسایی راهبرد و ارائه راهکارهای مؤثر در توسعه اشتغال در نقاط روستایی محروم و بسیار محروم شهرستان جوانرود به لحاظ برخورداری از شاخص های اشتغال است. شهرستانی که طی سه دوره سرشماری اخیر، بیشترین میزان بیکاری را در استان کرمانشاه داشته است. جهت گردآوری داده ها از دو منبع مستندات مرکز آمار کشور و مطالعه میدانی (تکمیل پرسشنامه توسط کارشناسان) استفاده شده است. قلمرو مطالعاتی شامل 57 روستای بالای 20 خانوار شهرستان جوانرود بوده و جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات به ترتیب از تکنیک ای TOPSIS، آنتروپی شانون، تحلیل خوشه ای و SWOT استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد در بین 57 روستای مورد بررسی حدود 16 درصد (9 روستا) در سطح برخوردار، 40 درصد (23 روستا) در سطح متوسط و 44 درصد (25 روستا) در سطوح محروم و بسیار محروم واقع شده اند. همچنین، نتایج پژوهش در جهت توسعه اشتغال در نقاط روستایی محروم و بسیار محروم شهرستان جوانرود نشان داد، راهبرد تهاجمی (SO) که در آن تکیه اصلی بر نقاط قوت درونی و فرصت های بیرونی است، مناسب ترین راهبرد جهت توسعه اشتغال در روستاهای واقع در دو سطح مذکور است.
محمد حسن یزدانی، افشار سیدین، رسول طایفه عیسی خواجه لو،
دوره 4، شماره 13 - ( 8-1394 )
چکیده
برای سنجش و سطحبندی توسعهیافتگی مناطق، شاخصهای بسیاری وجود دارد. هر یک از این شاخصها دارای ارزش و اهمیت خاصی است که با توجه به نوع هدف و روش مطالعه، مورد استفاده قرار میگیرد. بهکارگیری این شاخصها زمینه مناسبی برای ارائه راهبردها و بهکارگیری برنامههای مناسب توسعهی نواحی و همچنین پیریزی و ایجاد توسعهی یکپارچه ناحیهای و تحلیل وابستگی سکونتگاههای انسانی در سطوح نواحی میشود. پژوهش حاضر با استفاده از 13 شاخص زیربنایی، بهدنبال سنجش سطح توسعهیافتگی دهستانهای استان اردبیل و تعیین سطوح برخورداری آنها بوده است. روش تحقیق به صورت توصیفی- تحلیلی بوده و دادههای تحقیق به روش کتابخانهای جمعآوری شده است. پس از جمعآوری دادهها، وزن شاخصها با استفاده از آنتروپی شانون تعیین و بهوسیله روشهایTOPSIS ، VIKOR، SAW و HDI رتبهبندی شده است؛ همچنین برای رسیدن به یک اجماع کلی از یک تکنیک ادغامی تحت عنوان کپلند استفاده گردید. یافتههای حاصل از اجرای تکنیک کپلند نشان داد که دهستانهای پلنگا، محمودآباد و ویلکج جنوبی، به ترتیب در رتبههای نخست و دهستانهای کلخوران، پایین برزند و انگوت شرقی به ترتیب در رتبههای آخر از لحاظ توسعه یافتگی زیربنایی قرار دارد.
علی اکبر عنابستانی، مهدی جوانشیری،
دوره 4، شماره 14 - ( 11-1394 )
چکیده
در راستای تحقق اهداف برنامههای توسعه کشور، هماهنگ نمودن اهداف ملی با واقعیتهای منطقهای امری اجتنابناپذیر است. بر همین اساس، تخصیص منابع باید براساس توانمندیها و مزیتهای نسبی مناطق صورت پذیرد. از طرفی، تدوین برنامه توسعه مناطق براساس ظرفیتهای بالقوه و بالفعل در بخشهای مختلف اقتصادی امری بیبدیل است، از آنجا که فعالیتهای اقتصادی، به طور خاص و منابع و امکانات به طور عام، از لحاظ توزیع فضایی از درجه تمرکز نامطلوبی برخوردار است، هر منطقه متناسب با ویژگیهای خاص خود، نیازمند برنامههای ویژهای است که لازمه هرگونه اقدامی در این زمینه، شناسایی وضعیت گذشته و موجود مناطق مختلف براساس روشهای علمی مناسب است. مطالعه حاضر از نوع مطالعات کاربردی بوده که به روش توصیفی- تحلیلی نگاشته شده است. دادههای مورد نیاز از سرشماریهای 1385 و 1390 استخراج شده است. میزان عدالت توزیعی با استفاده از پرکاربردترین شاخصهای آماری در این زمینه یعنی منحنی لورنز و ضریب جینی از طریق نرم افزار Excel محاسبه شد. سطحبندی استانها براساس مدل تحلیل عاملی، تاپسیس و تحلیل خوشهای انجام شد و در نهایت نقشههای جغرافیایی میزان مزیت نسبی انواع گروههای عمده شغلی در محیط نرم افزار Arc GIS، در سطح کشور نیز ترسیم شد که قطعاً برای سیاستگذاری مناسب در زمینه توسعه منطقهای ضروری است. نتایج تحقیق، نشان دهنده شکاف زیاد بین نواحی روستایی استانهای کشور و توسعهی نامتعادل استانها با توجه به شاخصهای مورد استفاده است. براین اساس استانهای تهران، کرمانشاه، بوشهر و مازندران بالاترین امتیاز نسبی را کسب کردند و از امکانات بیشتری برای اشتغالزایی در نواحی روستایی برخوردارند. در مقابل استانهای کرمان، سیستان و بلوچستان، کردستان و خوزستان از امتیازات نسبی پایینتری برای اشتغالزایی برخوردارند.
حسین نظم فر،
دوره 6، شماره 19 - ( 2-1396 )
چکیده
یکی از ارکان توسعه، جامعیت و یکپارچه بودن آن در رفع عدم تعادلهای اقتصادی و اجتماعی مناطق است. وجود نابرابری و ابعاد مختلف آن از نشانههای مهم توسعهنیافتگی است که رفع چنین کمبودهایی مستلزم نگرش و توجه جدی به نحوه پراکندگی شاخصهای توسعه در سطوح مختلف است. بر این اساس هدف پژوهش حاضر، سنجش توسعه یافتگی دهستانهای استان آذربایجانغربی از لحاظ برخورداری در زمینههای مختلف توسعه است. جامعه آماری مورد مطالعه، 113 دهستان (با 3266 آبادی) استان آذربایجان غربی با توجه به تقسیمات سیاسی ـ اداری سال 1390 است. نوع تحقیق کاربردی بوده و روش بررسی آن توصیفی ـ تحلیلی است. بدین منظور 36 شاخص نرمسازی شده با به کارگیری تکنیک تحلیل عاملی به 5 عامل معنیدار تقلیل یافته، که در این میان عامل اول با 3/17 درصد از واریانس بیشترین تأثیر را داشته است. نتایج به دست آمده نشان میدهد که از لحاظ سطح توسعهیافتگی بین دهستانهای استان تفاوت و نابرابری وجود دارد به طوری که سطحبندی صورت گرفته با استفاده از تکنیک تاپسیس نشان میدهد که 5/3 درصد (4 دهستان) دهستانهای استان درسطح توسعه بسیار برخوردار، 3/5 درصد (6 دهستان) در سطح برخوردار و 6/18 درصد (21 دهستان) در سطح نیمه برخوردار قرار گرفتهاند این در حالی است که بیش از 70 درصد (82 دهستان) از دهستانهای استان از لحاظ توسعهیافتگی در سطح توسعه محروم و بسیار محروم قرار گرفتهاند. بنابراین این تفاوتها لزوم تهیه و اجرای برنامهها و طرحهای هدفمند را برای توسعه یکپارچه و متوازن استان آذربایجانغربی ایجاب میکند.
احمد اکبری، ابراهیم مرادی، مژگان اکرمی مهاجری،
دوره 6، شماره 20 - ( 5-1396 )
چکیده
پایداری تولید کشاورزی در نواحی روستایی به عوامل متعددی وابسته است. این عوامل با توجه به شرایط جغرافیایی نواحی روستایی و یا بنا بر نوع فعالیت کشاورزی، دارای تنوع و پیچیدگیهایی است. در مطالعه حاضر بر پایداری تولید پسته در نواحی روستایی شهرستان رفسنجان با توجه به سه شاخص زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی پرداخته شده است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و به لحاظ اجرا، پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش شامل 45 هزار بهرهبردار تولید کننده پسته در روستاهای شهرستان شهرستان رفسنجان بوده است که با فرمول نمونهگیری کوکران، تعداد 320 بهرهبردار به عنوان حجم نمونه تعیین شده است. در این پژوهش، با توجه به مبانی نظری و پیشینه مطالعات، شاخص زیستمحیطی با 15 سنجه از 3 بعد (استفاده از کودها و سموم، مصرف آب آبیاری و مدیریت کشت و علوم زیست)، شاخص اجتماعی با 9 سنجه از 2 بعد (پایگاه اجتماعی و آموزش) و شاخص اقتصادی با 9 سنجه از 3 بعد (منابع مالی باغات، ساختار باغات و خدمات نهادی) در قالب پرسشنامه میان 320 بهره بردار تولید کننده پسته در نواحی روستایی توزیع گردید. طبق یافتههای تحقیق، شاخصهای زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی تأثیر مثبت و معناداری در پایداری تولید پسته دارد و میزان تأثیر شاخصهای زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی بر پایداری به ترتیب 39/0 درصد، 90/0 درصد و 92/0 درصد محاسبه شده و کمترین تأثیر بر پایداری را شاخص زیست محیطی داشته است. از بین سنجههای ابعاد زیست محیطی، استفاده از کودها و سموم شیمیایی و کاهش آب آبیاری، و سنجههای ابعاد اجتماعی، دسترسی به متخصصین و کلاسهای ترویجی و آموزشی، سطح پایین تحصیلات و روی آوردن به کارهای غیرکشاورزی و در آخر سنجههای اقتصادی، افزایش هزینه نهادهها و پایین بودن کیفیت نهادهها و خرده مالکیت در عدم پایداری نقش مؤثرتری دارد.
مصطفی طالشی، محمدعلی رحیمی پور شیخانی نژاد،
دوره 6، شماره 22 - ( 11-1396 )
چکیده
از مهمترین مباحث در پایداری نظام سکونتگاه های روستایی، پایش و تحلیل نظام کاربری اراضی است. در دهه های اخیر به دلیل تحولات اجتماعی و اقتصادی سکونتگاه های روستایی شرق گیلان شاهد تخریب و تبدیل اراضی کشاورزی به سایر کاربری های زمین از جمله پوشش سکونتگاهی توسعه کالبدی فضاهای شهری و روستایی بوده ایم. این پژوهش الگوی تخصیص پایدار کاربری زمین را با بهره گیری از الگوی پایش تغییرات پوشش زمین تحلیل می نماید. قلمرو مکانی آن شامل شهرستانهای سیاهکل، لنگرود، لاهیجان و آستانه اشرفیه، واقع در شرق استان گیلان است. از جمله دلایل انتخاب محدوده مورد مطالعه وجود تنوع توپوگرافیک (پهنه های ساحلی، دشتی، ییلاقی، پایکوهی و کوهستانی)، توزیع گونه های متفاوت سکونتگاه های روستایی و بیشترین تحولات کاربری زمین در قالب یک محیط جغرافیایی برای طرح ریزی مسئله پژوهش است. پایش زمانی تغییرات پوششی در سالهای 1989م. (1368ش)، 2000 م. (1379ش) و 2015 م، (1394ش) و در افق سال 2030 میلادی انجام شده است. نتایج حکایت از این دارد که در پهنه مورد مطالعه، سهم پوشش های سازگار با طبیعت کاهش یافته و سهم پوشش سکونتگاهی افزایش یافته است. از سوی دیگر به کمک تکنیک های آینده نگاری و شناسایی عوامل محرکه کلیدی اثرگذار در تغییرات پوششی، سه سناریو برای تغییرات آینده مورد پیش بینی قرار گرفته است. به منظور اتخاذ رویکردی پایدار در همزیستی با طبیعت وتعادل بخشی سناریوهای متفاوت با به کارگیری از مدل تخصیص زمین (MOLA)، الگوی پیش بینی سال 2030 با وسیعترین پوشش سکونتگاهی (فضاهای کالبدی روستایی و شهری) در میان الگوها امتیاز به دست آورد. گستردهترین پوشش سکونتگاهی در الگوی سناریوها، به ترتیب برای سناریوی سوم، دوم و اول حاصل شد. بدین ترتیب الگوی تخصیص زمین نشان می دهدکه تکنیک مورد استفاده، از توانایی حل و فصل تعارضات موجود میان سناریوهای متضاد و تعدیل الگوی پیش بینی برخوردار است.
نغمه صاحبی، عیسی پوررمضان، محمد باسط قریشی، تیمور آمار حاجی شیرکیا،
دوره 7، شماره 25 - ( 9-1397 )
چکیده
در طی دهههای اخیر صنعت گردشگری و بهویژه شاخه روستایی آن، جایگاه خاصی را در اقتصاد کشورها بدست آورده و نقش فعال و مؤثری را در ارتقاء ساختار اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی کشورها بهخصوص در کشورهای رو به توسعه ایفا میکند. نواحی روستایی شهرستان لنگرود، یکی از نواحی پر جاذبه در استان گیلان است که همواره مقصد گردشگری بسیاری از گردشگران و علاقمندان را به خود اختصاص داده است. آسیبشناسی فعالیتهای گردشگری در نواحی روستایی این شهرستان، هدف اصلی این پژوهش است که به منظور دستیابی به آن از روش تحقیق توصیفی - تحلیلی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش 15 روستای دارای زمینههای گردشگری روستایی شهرستان لنگرود بوده که به شیوه هدفمند و قضاوتی انتخاب شدهاند. حجم نمونه با استفاده از روش کوکران، 342 نمونه برآورد شده که به روش تصادفی- سهمیهای بین ساکنان محلی، مدیران و کارشناسان اداری شهرستان لنگرود توزیع شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که مؤلفههای افزایش قیمت زمین و حتی بورس بازی زمین و گسترش دلالیها با میانگین وزنی 19/4، افزایش اجاره بهای مسکن و یا کالاهایی که برای زندگی روزمره مردم لازماند با میانگین وزنی 94/3 و تغییر ماهیت مغازههای عرضهکننده کالاهای لازم و مورد نیاز ساکنان به مغازههایی برای عرضه کالا به گردشگران با میانگین وزنی 63/3 بیش از سایر مؤلفهها باعث ایجاد ناپایداری و آسیبهای اقتصادی در روستاهای مورد مطالعه شدهاند. همچنین در بین مؤلفههای مورد بررسی پیامدهای نامطلوب اقتصادی، مؤلفه افزایش دستمزدها با میانگین وزنی 20/3، کمترین تأثیر را داشته است.
مریم کیایی، یوسف درویشی،
دوره 8، شماره 29 - ( 9-1398 )
چکیده
شهرها بر نواحی روستایی پیرامون خود تأثیرات ژرفی میگذارد که در ابعاد گوناگون محیطی، اجتماعی، اقتصادی و کالبدی نمود مییابد. شناخت نوع بافت، سنجش کمی سطوح پر و خالی، کاوش پیرامون کیفیت همجواری توده و فضا و شناسائی نظام شکلی- فضایی برای انتظام فضاهای پر و خالی ضروری است. از همین رو هدف تحقیق حاضر سنجش پایداری اقتصادی و اجتماعی در روستاها و بافتهای پیراشهری گمیشان در استان گلستان است. جامعهی آماری تحقیق را افراد ساکن در مناطق پیراشهری، شهرستان گمیشان تشکیل میدهد که 390 نفر بر اساس فرمول کوکران- به عنوان نمونه انتخاب شده است. روش نمونهگیری به صورت تصادفیِ ساده بوده و پرسشنامه برای آنها توزیع و تکمیل شده است. به منظور تجزیه و تحلیل دادههای حاصل از عملیات میدانی از آزمون آماری t تک نمونهای برای سنجش وضعیت پایداری، از تحلیل واریانس برای مقایسه بافتهای پیراشهری در قالب نرمافزار SPSS و از مدلهای تصمیمگیری چند معیاره برای رتبهبندی بافتهای پیراشهری در قالب EXCEL استفاده شده است. نتایج حاصل از آزمون t تک نمونهای نشان داد که پایداری محلهای با میانگین عددی 02/3 در حد متوسط بوده است و تحلیل واریانس یکطرفه حاکی از وجود تفاوت بین بافتهای پیراشهری، گمیشان از نظر سطح پایداری است، به گونه ای که در آزمون تعقیبی شفه بافتهای پیراشهری در دو دسته ناپایدار و نسبتاٌ پایدار قرار گرفتهاند. نهایتاً اینکه مدلهای تاپسیس، الکتر، ویکور و مدل ادغامی کپلند نشان داد که به ترتیب بافتهای برنامهریزیشده، ارگانیک، نیمه ارگانیک، روستاهای ادغامی به شهر و حاشیهنشین در رتبه های اول تا پنجم پایداری قرار دارد.
سپیده آشفته پور لیلاکوهی، محمدباسط قریشی میناباد، سیدحسن مطیعی لنگرودی، تیمور آمار حاجی شیرکیا،
دوره 9، شماره 31 - ( 2-1399 )
چکیده
یکی از راههای تنوعبخشی اقتصاد روستایی شکل دادن به گردشگری کشاورزی است. در این رابطه مرغوبترین فضاها با ساختارهای مناسب و توانمند محیطی است که در معنای سازگاری، مطلوب با شرایط طبیعی تعریف شده و کاربری مناسب را با توان سرزمین نشان داده است. اینکه کدامیک از روستاها مستعد تحقق گردشگری کشاورزی هستند، نیازمند بررسی عناصر کیفیت بخش محیط است. بر این اساس هدف اصلی پژوهش حاضر اولویتبندی روستاها با توجه به اثرگذاری مؤلفههای کیفیت محیطی در توسعه گردشگری کشاورزی در شهرستان رودسر بوده است. جامعه آماری شامل مدیران محلی روستاها و کارشناسان متخصص و 16 روستا از 382 دارای سکنه شهرستان رودسر با شیوه هدفمند به عنوان محدوده مورد مطالعه انتخاب شدند. دادههای مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته و توزیع قضاوتی بین 70 نفر مورد تجزیه و تحلیل گردید و با استفاده از مدل کمّی تاپسیس، روستاهای مستعد گردشگری کشاورزی شناسایی واولویت بندی شدند. نتایج نشان داد که گسترش فعالیتهای بخش گردشگری و حضور گردشگران در ایام گوناگون سال در نواحی برخوردار از جاذبههای طبیعی و انسانی، سبب افزایش فرصتهای شغلی و افزایش درآمد مردم محلی در شهرستان رودسر شده است. همچنین در بین روستاهای مورد مطالعه روستای قاسمآباد، زیاز، لیما، شوک و سجیران، بالاترین اولویت و امتیاز را کسب نمودند که نشان میدهد دارای کیفیت محیط مطلوب، شرایط مناسب برای اجرای موفق گردشگری کشاورزی و در نهایت توانهای لازم برای توسعه گردشگری روستایی را با حفظ ابعاد پایداری محیط برخوردارند.
علی اکبر تقیلو،
دوره 9، شماره 32 - ( 6-1399 )
چکیده
کاربری اراضی قلمروهای روستایی امروز میدان کارزار اصلی نیروها و پیشرانهای توسعه روستایی متضاد از هم است که در اکثر مواقع حالتهای متضادی را در پیشروی ذینفعان اراضی برای استفاده از آن قرار میدهد. لذا هدف تحقیق حاضر شناسایی پیشرانهای تغییر کاربری اراضی در قلمروهای روستایی است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی مبتنی بر روشهای آیندهپژوهی است. جمعآوری اطلاعات بصورت میدانی با استفاده از پرسشنامه (318 نفر از روستائیان و 22 کارشناس اجرایی و دانشگاهی) انجام شده است. از روش تجزیه و تحلیل ساختاری در محیط نرمافزار میکمک برای تحلیل دادهها استفاده شده است. نتایج نشان داد که؛ خشکسالی با میانگین 88/3 و ضعف اجرای قانون، لابی و فساد(پارتیبازی) با میانگین 88/3 مؤثرترین پیشران تغییر در شدت کارکرد و گسترش حمل و نقل با میانگین 13/4 موثرترین پیشران تغییر کاربری اراضی می باشند. همچنین نتایج تحلیل روابط متقابل پیشرانها نشان میدهد که عدم حضور سازمانها و نهادها و عدم دیدبانی تغییرات، ضعف اجرای قانون، لابی و فساد(پارتیبازی) و رشد جمعیت تأثیرگذارترین پیشران بر سایر پیشرانها و سطح تولیدات، افزایش درآمد مردم و تجاری شدن کشاورزی تأثیرپذیرترین پیشران یا به عبارتی بحرانیترین و عدم قطعیترین پیشران انتخاب شدند.
مریم تاجری مقدم، طاهره زبیدی، مسعود یزدان پناه،
دوره 9، شماره 33 - ( 9-1399 )
چکیده
ویروس کووید 19 در سال 1398(2020) به یک تهدید همهگیر جهانی تبدیل شده است. تأثیر اقتصادی و اجتماعی این تهدید به سرعت در مناطق روستایی گسترش یافته است. بنا بر شواهد، این تأثیر به صورت طولانی مدت بوده و دارای اثرات مستقیم و غیرمستقیم در نواحی روستایی است، رفتارهای پیشگیرانه مردم و سیاستهای دولت در کنترل انتقال ویروس بویژه در نواحی روستایی، کلید اصلی مهار این بیماری همهگیر، و به عنوان یک اقدام پیشگیرانه است، پژوهش حاضر با هدف تحلیل رفتارهای پیشگیرانه جهت مقابله با ویروس کرونا به عنوان رویکردی در حوزه سلامت و بهداشت روستایی انجام گرفت. این پژوهش از نوع پژوهشهای توصیفی-همبستگی است که با استفاده از روش پیمایش آنلاین انجام شد. جامعه آماری مورد مطالعه، جوانان روستایی شهرستان دشتستان در استان بوشهر بودند که 305 نفر از آنها به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بود. روایی محتوایی پرسشنامه با نظر پانلی از کارشناسان و متخصصان در زمینه موضوع مورد پژوهش مورد تأیید قرار گرفت. روایی سازه و پایایی ترکیبی آن نیز از طریق برآورد مدل اندازهگیری و پس از انجام اصلاحات لازم به دست آمد. نتایج نشان داد که رفتار پیشگیرانه جوانان روستایی در مقابله با ویروس کرونا به صورت مرحلهای و در سطح بالایی قرار داشت. همچنین دو متغیر منافع درک شده و راهنمای عمل بر نگرش جامعه روستایی، و نیز دو متغیر نگرش و هنجارهای ذهنی بر تمایل ساکنان روستاها و در نهایت تمایل، خودکارآمدی و راهنمای عمل بر رفتار پیشگیرانه جوانان روستایی در مقابله با ویروس کرونا اثرگذار بوده است. براساس مدل یکپارچه تئوری رفتار برنامهریزی شده و مدل اعتقادات سلامت، متغیرهای تمایل، نگرش، منافع درک شده، راهنمای عمل، هنجار ذهنی و خودکارآمدی در مجموع قادرند 66 درصد از تغییرات رفتار پیشگیرانه جوانان روستایی را تبیین کنند. نتایج این مطالعه نه تنها شواهد تجربی بیشتری را برای رفتار پیشگیرانه جوانان روستایی در مقابله با ویروس کرونا ارائه میدهد، اطلاعاتی برای تدوین سیاستها و دستورالعملهای وزارت بهداشت برای پیشگیری و جلوگیری از شیوع بیشتر این بیماری در روستاها ارائه کرده است.
مرضیه کشاورز،
دوره 9، شماره 34 - ( 12-1399 )
چکیده
برای دهههای متمادی، برنامههای مختلفی بهمنظور ایجاد امنیت غذایی طرحریزی و اجراشده است، اما شمار افرادی که از ناامنی غذایی رنج میبرند رو به افزایش است. این وضعیت در مناطق روستایی کشورهای درحالتوسعه بیشتر است. افزایش بحرانهای اقلیمی همچون خشکسالی و کاهش شدید منابع آب نیز دستیابی به امنیت غذایی را دشوارتر ساخته است. بنابراین، واکاوی میزان امنیت غذایی خانوارهای روستایی در شرایط خشکسالی ضروری میباشد. از سوی دیگر، برآوردها نشان میدهند که میزان ضایعات مواد غذایی در حدود یکسوم است و نیمی از این ضایعات در سطح خانوار تولید میشود. باوجوداین، اطلاعات چندانی در خصوص رفتار مدیریت ضایعات غذایی خانوار در شرایط خشکسالی وجود ندارد. این در حالیاست که شناخت رفتار مدیریت ضایعات مواد غذایی خانوار و عوامل تعیینکننده آن از حیاتی است. دادههای موردنیاز این پژوهش پیمایشی از طریق نمونهگیری طبقهای تصادفی چندمرحلهای گردآوری شد. در این راستا، نسبت به انجام مصاحبه حضوری با 219 خانوار روستایی شهرستان خرامه از توابع استان فارس اقدام شد. یافتههای پژوهش نشان داد که 4/75 درصد از خانوارهای روستایی، در طول دوره خشکسالی ناامنی غذایی را تجربه نموده بودند. تحلیل رگرسیون نشانگر آن است که میزان آب کشاورزی، درآمد، قیمت غذا، تولیدات کشاورزی، نرخ اشتغال و داراییهای سرمایهای از سازههای مهم تعیینکننده امنیت غذایی خانوار روستایی بودند. از سوی دیگر، بروز خشکسالی نقش مهمی در شکلگیری رفتار مدیریت ضایعات غذایی خانوار داشت. بهنحویکه میزان تولید ضایعات غذایی خانوارهای دارای ناامنی غذایی با گرسنگی متوسط و شدید کمتر از سایر خانوارها بود. علاوه بر کمآبی، میزان دانش و آگاهی، نگرش، دسترسی به غذای ادراکشده، کیفیت غذای ادراکشده، میزان درآمد و قیمت غذا نیز در تبیین رفتار مدیریت ضایعات غذایی خانوار تأثیرگذار بودند. بر مبنای یافتههای پژوهش، توصیههایی برای ایجاد امنیت غذایی و کاهش ضایعات غذا در شرایط خشکسالی ارائهشده است.
منیژه احمدی،
دوره 10، شماره 35 - ( 2-1400 )
چکیده
حجم قابلتوجهی از منابع آبی کشور در بخش کشاورزی مورداستفاده قرار میگیرد. عدم توجه کافی به مقوله مدیریت بهینه منابع آب کشاورزی و تداوم استفاده از برخی شیوههای نادرست فعلی یکی از عوامل اصلی ناکامی در دستیابی به توسعه پایدار کشاورزی و روستایی است. در این مطالعه تلاش شد تا نقش مدیریت منابع آب کشاورزی در توسعه اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و کالبدی فضاهای روستایی دهستان غنی بیگلو واقع در شهرستان زنجان پرداخته شود. جامعهی آماری تحقیق، کلیه بهرهبرداران کشاورز این دهستان (631 خانوار) هست که بر اساس فرمول کوکران تعداد 160 سرپرست خانوار از آنها بهعنوان نمونه انتخاب شدند. روایی پرسشنامه با کسب نظر از کارشناسان و پایایی از طریق ضریب آلفای کرونباخ 89% محاسبه گردید. برای تجزیهوتحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون کروسکالوالیس، همبستگی و رگرسیون) استفادهشده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد بین مدیریت بهینه منابع آب و توسعه پایدار روستایی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بهطوریکه با گسترش مدیریت بهینه منابع آب کشاورزی، بر میزان پایداری اجتماعات روستایی افزودهشده است. در این میان نقش و اهمیت نهادهای محلی روستایی (شوراها و دهیاریها) در ایجاد هماهنگی جهت تأمین آب کشاورزی اهمیت زیادی داشته است. مشارکت نهادهای اجرایی، مالی و اعتباری بهمنظور تأمین مالی و انتقال آب موردنیاز کشاورزان در مدیریت منابع آب از دیگر دستاوردهای تحقیق است. همچنین لزوم توجه به عامل آگاهی و دانش کشاورزان و همچنین نقش مدیران و رهبران روستایی و نهادهای ذیربط در هدایت روستاییان بهسوی مدیریت پایدار منابع آب کشاورزی از دیگر یافتههای تحقیق حاضر به شمار میرود.
اقبال وحدانی، حسین محمدی، فریده اسدیان،
دوره 10، شماره 36 - ( 5-1400 )
چکیده
بخش کشاورزی نقش اساسی در حیات اقتصادی و سیاسی روستاهای استان کردستان دارد. از این رو استفاده درست و بهینه از اراضی کشاورزی نیازمند ارزیابی دقیق این منابع است. ارزیابی توان اراضی جهت کشت و ترویج محصولات جدید، اولویت راهبردی جهت افزایش رفاه ساکنین مناطق روستایی و بهینهسازی مصرف منابع است. فقر اقتصادی حاکم بر روستاها و خشکسالیهای أخیر، لزوم ترویج کشتهای با نیاز آبی کم، همچنین شرایط اقلیمی زمینه توسعه و ترویج این گونه کشتها را در منطقه فراهم کرده است و امید است با ترویج و گسترش آن، زمینه تقویت بنیانهای اقتصادی و اجتماعی مردم در آینده فراهم شود. زعفران به عنوان گرانبهاترین محصول کشاورزی و دارویی جهان با توجه به مقاومت خود در برابر خشکی، نیاز آبی کم، قابلیت نگهداری بالا، عدم فسادپذیری و اثرات اشتغالزایی و درآمدزایی بالا، میتواند نقش حیاتی در توسعه روستایی استان را به عهده بگیرد. در این مطالعه به پهنهبندی اراضی مستعد کشت زعفران در سطح استان کردستان پرداخته شده است. برای این منظور با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی(AHP)( و سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS)، که پس از تهیه لایههای اطلاعاتی مورد نظر و وارد ساختن این لایهها در محیطGIS و بهرهگیری از نظر متخصصین، ماتریس اولیه و نرمال برای تعیین وزن نسبی لایهها تکمیل شده و سپس مراحل مختلف از جمله وزندهی لایهها و همپوشانی آنها انجام شده و سرانجام نقشه نهایی مناطق مستعد کشت زعفران در استان کردستان ترسیم گردید. یافتهها نشان میدهد شرق، شمالشرق و جنوب شرق استان کردستان (شهرستانهای بیجار، قروه و دهگلان) با 549 روستا در 26 دهستان، با 9124 بهرهبردار و در مساحتی بالغ بر 49729 هکتار زمین زراعی آبی شرایط مناسبی برای کشت زعفران دارد. بر اساس نقشه نهایی حدود 4538.8 کیلومترمربع معادل (16.21 درصد) از مساحت استان شرایط بسیار مناسبی برای کشت زعفران دارند و مناطق خوب 19.30 درصد، مناطق متوسط 31.71 درصد، مناطق ضعیف 19.36 درصد و مناطق نامناسب 13.42 درصد، در مرحلهی بعد قرار دارند.
آمنه سواری ممبنی، مسعود یزدان پناه، مسلم سواری،
دوره 10، شماره 36 - ( 5-1400 )
چکیده
تغییرات آب و هوایی به یکی از مهمترین و پیچیدهترین چالشهای بشر تبدیل شده است و به طور فزایندهای بر وضعیت معیشت همه افراد تأثیر میگذارد، اما فقرا و گروههای حاشیهنشین، به ویژه زنان روستایی، در معرض شوکهای زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی بزرگتری قرار دارند. از این رو جنسیت میتواند مؤلفه مهم برای درک تأثیرات تغییرات آب و هوا و پاسخ به آن باشد بنابراین نیاز به تحقیق درباره خطرات درک شده و سازگاری با تغییرات آب و هوایی از دیدگاه زنان و مردان وجود دارد. این مطالعه با استفاده از یک رویکرد کیفی به بررسی ادراکات و سازگاری با تغییرات آب و هوایی در میان کشاورزان زن و مرد پرداخته است. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش کشاورزان شهرستان باغملک استان خوزستان بوده است. مصاحبههای نیمه ساختار یافته با 18 کشاورز مرد و 15 کشاورز زن که به صورت هدفمند انتخاب شده بودند، انجام گرفت. نتایج نشان داد کشاورزان همه تأیید نمودند که تغییرات آب و هوایی در منطقهی آنها رخ داده است. کشاورزان زن و مرد در دانش و ادراک تغییرات آب و هوایی به طور قابل توجهی متفاوت نبودند، اما در پذیرش اقدامات سازگاری با تغییرات آب و هوایی تفاوت جنسیتی وجود داشته است. از اقدامات اصلی که توسط کشاورزان انجام شده تغییر نوع محصول و کشت و استفاده از کودهای سبز و حیوانی بود که توسط هر دو گروه زن و مرد انجام داده میشد اما رفتاری مثل استفاده از آبیاری تحت فشار (قطرهای و بارانی) فقط توسط مردان انجام میشد. بنابراین مردان احتمال بیشتری وجود دارد که فناوریهای جدید برای حفاظت از آب و افزایش سرمایهگذاری در زیرساختهای کشاورزی را اتخاذ کنند. اطلاعات به دست آمده از این پژوهش، میتواند به عنوان گام مهمی در راستای توسعه سیاستها و تدوین مداخلات مناسب برای سازگاری با تغییرات آب و هوایی در بخش کشاورزی مورد استفاده قرار گیرد.
سمیه عاشوری مریدانی، محمدباسط قریشی، عیسی پوررمضان،
دوره 10، شماره 37 - ( 9-1400 )
چکیده
ضعف مالی بسیاری از روستاییان برای تأمین هزینههای اولیه تولید در بخش کشاورزی، آنها را از ادامه فعالیت دلسرد میکند و احتمالاً یکی از مهمترین پیامدهای ادامه این وضع، پرداختن روستاییان به مشاغل خدماتی، فروش و تغییر کاربری اراضی و در مواردی مهاجرت به شهرهاست. آنچه که میتواند موجبات بازدارندگی این روند نامطلوب را فراهم آورد افزایش سرمایۀ خانوارهای روستایی از طریق اختصاص اعتبارات مالی است. این اعتبارات با هدف ارائه خدمات مالی به گروههای کم درآمد در کشورهای در حال توسعه در سه دهۀ اخیر مطرح شده است و با اعطای وام به روستاییان بهویژه آنهایی که در امور تولیدی فعالیت دارند این امکان را میدهد که به سبب فراهم بودن نقدینگی بتوانند نیازهای مالیشان را برای انجام عملیات تولیدی و تهیه نهادههای کشاورزی تأمین نمایند. بر این اساس هدف پژوهش حاضر، تبیین نقش اعتبارات مالی در تحولات بخش کشاورزی نواحی روستایی شهرستان ماسال است. بدین منظور با استفاده از روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی، وضعیت وامهای دریافتی 331 خانوار نمونه روستایی در 15 روستای منتخب طی سالهای 1385 تا 1395 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد مجموع سطح زیر کشت و میزان کل تولیدات زراعی آبی به ترتیب با افزایش 1/10 درصدی و 6/37 درصدی مواجه شد و مجموع سطح زیر کشت و میزان کل تولیدات زراعی دیم به ترتیب یک افزایش 8/34 درصدی و 3/23 درصدی را نشان داد. در بخش کشت محصولات باغی آبی نیز سطح زیر کشت و میزان تولید به ترتیب 50 درصد و 6/34 درصد افزایش یافت. محصولات باغی دیم نیز با افزایش 4/23 درصدی در سطح زیر کشت و افزایش 5/33 درصدی در تولیدات مواجه شد. لازم به ذکر است که افزایش سطح زیرکشت اراضی زراعی، عمدتاً به دلیل تغییر کاربری اراضی جنگلی (جنگلتراشی) و تبدیل اراضی بایر بوده است. جمعبندی یافتهها بر این نکته تأکید دارد که اعطای اعتبارات مالی به روستاییان موجب افزایش بازدهی اراضی کشاورزی شده و اثرات مطلوبی برجای گذاشته است.
اکرم قنبری، عبدالرضا رحمانی فضلی، فرهاد عزیزپور،
دوره 11، شماره 39 - ( 3-1401 )
چکیده
مقاله حاضر، با هدف شناسایی عوامل موثر بر بهرهمندی از مزیتهای جغرافیایی در فرآیند توسعه پایدار در روستاهای شهرستان خرمآباد تهیه شده است. روش تحقیق ترکیبی (کمی-کیفی) است. از مدل کیو برای تحلیل مساله استفاده گردید. جامعه آماری روستاهای شهرستان خرمآباد هستند. مشارکتکنندگان بخش کیفی روستاییان خبرهاند که 30 نفر با اشباع نظری انتخاب و با انجام مصاحبه نیمه ساختمند دادهها جمعآوری گردید. در بخش کمی نیز خبرگان روستایی بودهاند که از 150 روستا یک نفر انتخاب و در مجموع تعداد 150 نفر انتخاب شد. با توجه به یافتهها نتایج حاصل شد: نواحی روستایی مورد مطالعه علیرغم برخورداری از مزیتهای جغرافیایی متنوع نتوانستهاند از مزیتهای جغرافیایی خود در فرآیند توسعه پایدار بهرهمند شوند از این روی در مسیر ناپایداری قرار گرفتهاند. این ضعف بهرهمندی متأثر از عوامل مختلفی است که در این بین نقش عوامل اقتصادی (پایین بودن سطح درآمدی در نواحی روستایی، تورم و توزیع نامتوازن منابع اعتباری، بیثباتی نظام بازار، ضعف خدمات پشتیبان و همچنین ضعف برخورداری از بنگاههای فرآوری) و مدیریتی-نهادی (ضعف ترتیبات حقوقی-نهادی و نبود نظام برنامهریزی یکپارچه برای فعالیتهای کشاورزی متناسب با بازار داخلی و خارجی) از اهمیت بیشتری برخوردار است.
هادی راستی، فرامرز بریمانی، حمید برقی، سید اسکندر صیدائی،
دوره 11، شماره 39 - ( 3-1401 )
چکیده
با توجه به نقش تولیدی و صادراتی محصول خرما و وابستگی معیشت بسیاری از خانوارهای روستایی به فعالیت نخلداری در مناطق خرماخیز کشور از جمله در ناحیه مکران، پرداختن به مسائل و شبکه روابط بازار این محصول اهمیت ویژه ای دارد؛ زیرا اقتصاد نخلداری در روستاهای این ناحیه غالباً بر کشاورزی خردهپا و سنتی استوار بوده و به لحاظ کارکردهای توزیعی، مبادلهای و مصرفی با چالشهای عدیدهای روبرو است. از این رو هدف پژوهش حاضر کاوش و تحلیل شبکه روابط فضایی بین کنشگران (انسانی و غیرانسانی) به منظور توسعه کارکردی بازار خرما در روستاهای ناحیه مکران است. این پژوهش بر روش آمیخته (راهبرد متوالی- تغییرپذیر) استوار است. جامعه آماری پژوهش شامل 17493 نخلدار و 32 کارشناس کشاورزی است. حجم نمونه به روش هدفمند- احتمالی در مرحله کیفی 111 نخلدار و 16 کارشناس و در مرحله کمی 376 نخلدار و 32 کارشناس تعیین شد. براساس «روش آمیخته متوالی» دادههای کیفی به کمک نرم افزار «NVIVO» و دادههای کمّی به وسیله نرمافزار «SPSS» پردازش و تحلیل شدند. سپس تحلیل و استنتاج نهایی طبق استدلال لاتور (1987) به روش «ترجمه» صورت گرفت. نتایج نشان داد که روابط فضایی چندگانهای بین کنشگران (انسانی و غیرانسانی) وجود دارد و یا در حال پدیدار شدن است. در این میان دلالان خرما با ایجاد شبکهای قوی از روابط فضایی، بازار خرما را به زیان تولیدکنندگان به تسخیر درآورده و به عنوان کلیدیترین کنشگر، نقش و عاملیت یافتهاند. در وجه غالب ضعف و ناکارآمدی کنشگران اصلی (نخلدار و دولت) و همپیمانی کنشگران سرمایه و سردخانه با دلالان منجر به چنین پیامد زیانباری شده است؛ هر چند این روابط فضایی با مشارکت کنشگران جدید (نخلهای غیربومی، سردخانه و ... ) در حال دگرگونی است.